معنی فروده - فرهنگ فارسی معین
معنی فروده
- فروده((فُ دِ یا دَ))
- بریان کرده، برشته گردیده، چوبی که در پس در خانه اندازند
تصویر فروده
فرهنگ فارسی معین
واژههای مرتبط با فروده
فروده
- فروده
- بریان کرده برشته گردیده، چوبی که در پس در خانه اندازند
فرهنگ لغت هوشیار