- ترنومه
- آواز نیکو
معنی ترنومه - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
تر آواز ترنوا
پروژه
دیباچه، عنوان، سر نامه
زنده یاد، شادروان
ترجمه
واحد جرثوم یک بنداد یک جوانه واحد جرثوم
وزنی معادل سه درهم
نو رس (میوه) نو باوه نو بر
مطرب، تردست
هر چیز که آنرا با نان توان خورد و همچون ماست و پنیر و دوشاب و مانند آن نان خورش ادام
آنکه سرود تازه میخواند
اندکی مرطوب، کمی نمدار
آنچه که بر سر کتابها نویسند که در فلان محل برسد
یونانی تازی گشته آماس جهاب (جهاب لمف)
سرکرده، ریش سفید
میوۀ نارس، نوبر، نوباوه، برای مثال تروندۀ پالیزجان هر گاو و خر را کی رسد / زآن میوه های نادره زیرک دل و گربز خورد (مولوی۲ - ۲۴۶)
اصل و ریشۀ هر چیز بد، ریشۀ درخت، میکروب
عنوان و آنچه در بالای نامه نوشته شود، مقدمۀ کتاب
مجموعه ای از کارهایی با طرح مشخص که در زمان خاصی انجام می شود، دستور کار، پرگرام، بخش های پخش شده از تلویزیون، رادیو، نمایش و مانند آن، جدولی برای انجام بعضی کارها مثلاً برنامۀ مسابقات، دستورالعمل داده شده به رایانه، آنچه در ابتدای نامه یا کتاب نوشته می شد، عنوان، دیباچه
مونث مترنم جمع مترنمات
مرحومه در فارسی مونث مرحوم: آمرزیده نیکیاد درگذشته مونث مرحوم امت مرحومه (مسلمانان) جمع مرحومات
مونث مرجوم جمع مرجومات
مونث مرقوم جمع مرقومات، نامه مراسله رقیمه جمع مرقومات
آنچه بر سر کتابتها نویسند که بشرق مطالعه فلان برسد عنوان: چوزان نامه ورنامه بر خواندند سخنهای نغزش بر افشاندند. (رشیدی)
((بَ مِ))
فرهنگ فارسی معین
عنوان، دستور کار یک مجلس، خطابه، جشن، آن چه که از رادیو، تلویزیون و سینما پخش می شود، مجموعه کارهایی که به هدف مشخصی ختم شود
نوشته، نامه
سرنامه، عنوان، برای مثال چو زآن نامه ورنامه برخوانده اند / سخن های نغزش برافشانده اند (فردوسی - رشیدی - ورنامه)