جدول جو
جدول جو

معنی سرنوبه

سرنوبه((~. نَ یا نُ بَ یا بِ))
رییس پاسبانان
تصویری از سرنوبه
تصویر سرنوبه
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با سرنوبه

سرنوبه

سرنوبه
سرکرده و ریش سفید پاسبانان را گویند، چه نوبه بروزن توبه به معنی پاسبان است. (برهان) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا

سرکوبه

سرکوبه
طعنه، سرزنش
گُرز گران، از آلات جنگ که در قدیم به کار می رفته و از چوب و آهن ساخته می شده و سر آن بیضی شکل یا گلوله مانند بوده و آن را بر سر دشمن می زدند، کوپال، گُرزِه، دَبوس، لَخت، چُماق، سَرپاش، عَمود، مِقمَعِه
سرکوبه
فرهنگ فارسی عمید

خرنوبه

خرنوبه
وزنی معادل سه درهم. (یادداشت بخط مؤلف) ، چهار جو. (یادداشت بخط مؤلف)
لغت نامه دهخدا

سرکوبه

سرکوبه
دهی جزء دهستان حمزه لو بخش خمین شهرستان محلات. دارای 546 تن سکنه است. آب آن از قنات و رود خانه چوگان. محصول آن غلات، بنشن، چغندر قند، پنبه، انگور، بادام. شغل اهالی زراعت است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 1)
لغت نامه دهخدا