جدول جو
جدول جو

معنی تنومه

تنومه(تَنْ نو مَ)
یکی تنوم. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). واحد تنوم. یک درخت تنوم. (ناظم الاطباء). رجوع به تنّوم شود
لغت نامه دهخدا

واژه‌های مرتبط با تنومه

تنوره

تنوره
لوله حلبی که آهن سفید که روی سماور گذارند، لوله دود کش کارخانه و کشتی، سوراخ فوقانی آسیا که آب از آن روی پره های آسیا ریزد، جامه جنگ شبیه به جوشن
فرهنگ لغت هوشیار

تنویه

تنویه
بلند کردن، بزرگ داشتن، نام کسی را به نیکی بردن، ستودن
تنویه
فرهنگ فارسی عمید

تنوره

تنوره
لولۀ حلبی که روی سماور می گذارند تا دود از آن خارج شود، دودکش، لولۀ دودکش کشتی یا کارخانه،
سوراخ بالای آسیاب که آب از آنجا روی پره های آسیاب می ریزد،
نوعی جامۀ جنگ شبیه جوشن، برای مِثال تنوره ز تفسیدن آفتاب / به سوزندگی چون تنوری به تاب (نظامی۵ - ۸۰۱)
تنوره زدن (کشیدن): دور خود چرخ زدن و در حال چرخیدن به هوا رفتن، کنایه از حلقه زدن و گرداگرد کسی یا چیزی را گرفتن، برای مِثال هزار از دلیران جوینده کین / به گردش تنوره زدند از کمین (اسدی - ۳۹۱)
تنوره
فرهنگ فارسی عمید

منومه

منومه
منومه در فارسی مونث منوم: خوابار داروها خوابار مونث منوم یا ادویه منومه. ادویه مخدره
فرهنگ لغت هوشیار