جدول جو
جدول جو

معنی مرقومه

مرقومه((مَ مَ یا مِ))
نوشته، نامه. نک مرقوم
تصویری از مرقومه
تصویر مرقومه
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با مرقومه

مرقومه

مرقومه
مونث مرقوم جمع مرقومات، نامه مراسله رقیمه جمع مرقومات
مرقومه
فرهنگ لغت هوشیار

مرقومه

مرقومه
مرقومه. تأنیث مرقوم. رجوع به مرقوم و رقم شود، خطدار. (منتهی الارب) ، نامه. رقیمه. رقعه. نوشته. مراسله. ج، مرقومات، زمین کم نبات، دابه مرقومه، ستور که بر پایهای او خطوط داغ باشد. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا

مرحومه

مرحومه
مرحومه در فارسی مونث مرحوم: آمرزیده نیکیاد درگذشته مونث مرحوم امت مرحومه (مسلمانان) جمع مرحومات
فرهنگ لغت هوشیار

مرحومه

مرحومه
زن مرحوم، مرده، درگذشته، آمرزیده شده، مورد مهربانی قرارگرفته
مرحومه
فرهنگ فارسی عمید