جدول جو
جدول جو

معنی ترتک - جستجوی لغت در جدول جو

ترتک(تُ تُ)
کبک را گویند و آن پرنده ای است که او رامرغ آتشخواره هم می گویند، و بعضی گفته اند تذرو است که خروس صحرایی باشد، و به این معنی بجای حرف ثانی زای نقطه دار نیز آمده است. (برهان). کبک را نامند، و آنرا مرغ آتشخواره نیز خوانند. (فرهنگ جهانگیری). کبک، و صحیح ترنگ است که مخفف تورنگ است. (فرهنگ رشیدی). جانوری است خوب رفتار آتشخوار و اندک پرد. در کوههای نواحی هند بود، و آنرا ترنگ و تورنگ و تذرو و چورچور و چور و کبک نیز گویند. (شرفنامۀ منیری). تذرو و قرقاول و کبک. (ناظم الاطباء). رجوع به ترنگ شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از تیتک
تصویر تیتک
شبکیۀ چشم
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از توتک
تصویر توتک
گنجینه، مخزن، صندوق پول، توبک
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ترپک
تصویر ترپک
قره قروت، مادۀ خوراکی ترش مزه که از جوشاندۀ غلیظ شدۀ آب ماست تهیه می شود، رخبین، ریخبین، ترف، هبولنگ، هلباک، کشک سیاه، پینو، پینوک، لیولنگ برای مثال چو نوشیدم ز تتماجش فروکوبید چون سیرم / چو ترپک رو ترش کردم کز آن شیرین بریدستم (مولوی - رشیدی - ترپ)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ترشک
تصویر ترشک
گیاهی شبیه شبدر با سه یا چهار برگچه و گل های سرخ یا زرد رنگ
گیاهی صحرایی با برگ های درشت شبیه برگ چغندر که طعم ترش دارد و آن را مانند سبزی در آش و بعضی غذاهای دیگر می ریزند، تره خراسانی، ترشه، ترشینک، حمّاض، ساق ترشک
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تراک
تصویر تراک
صدای شکستن یا ترکیدن چیزی، ترک، چاک، شکاف، رخنه، صدای رعد، برای مثال وآن شب تیره کآن ستاره برفت / وآمد از آسمان به گوش تراک (خسروی - شاعران بی دیوان - ۱۷۹)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مرتک
تصویر مرتک
مردارسنگ، جسمی سرخ یا زرد رنگ که بیشتر از سرب و قلع گرفته می شود و برای ساختن مرهم به کار می رود، سنگ مردار، لیتارژ جوهر سرب، مرداهنگ، اکسید دو پلمب
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تهتک
تصویر تهتک
بی شرمی و بدزبانی، پرده دریدگی، رسوایی، رسوا شدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از زرتک
تصویر زرتک
عصیر گل کاجیره که زرد رنگ است، محلول زعفران
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ترلک
تصویر ترلک
جامۀ آستین کوتاه، کفش، دمپایی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ترتب
تصویر ترتب
راست و درست شدن، در جای خود واقع شدن، پشت سر هم واقع شدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ترتم
تصویر ترتم
نخ به انگشت بستن برای یاد آوری
فرهنگ لغت هوشیار
رسوا شدن پرده دری رسوایی دریده شدن پرده رسوا شدن، پرده دری بی شرمی رسوایی، جمع تهتکات
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مرتک
تصویر مرتک
مردار سنگ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زرتک
تصویر زرتک
آب زعفران، آب خسق آب گل کاویشه، زرشک
فرهنگ لغت هوشیار
چاک و شکاف -1 آوازی که از شکستن یا شکافته شدن چیزی بگوش رسد، صدای رعد، چاک شکاف
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از توتک
تصویر توتک
مخزن، گنجینه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ترتب
تصویر ترتب
بر جای ایستادن و بی حرکت بودن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تریک
تصویر تریک
خشکه خوشه خوشه ای که دانه های آن را کنده یا خورده باشند
فرهنگ لغت هوشیار
گیاهی از تیره هفت بند که پایاست بارتفاع 30 سانتیمتر تا یک متر میرسد. ریشه اش ضخیم و ساقه اش راست و بی کرک است. این گیاه وحشی در چمنزارها و کشت زارها و کنار رودها میروید بقله حامضه حبق خراسانی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تمتک
تصویر تمتک
هفت نوشی هفت نوشیدن می (هفت جرعه)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ترتل
تصویر ترتل
آهسته خوانی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ترلک
تصویر ترلک
((تِ لِ))
ترلیک، قبای پیش باز آستین کوتاه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از توتک
تصویر توتک
نان کوچک قندی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از زرتک
تصویر زرتک
((زَ تَ))
آب زعفران، زرشک
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تهتک
تصویر تهتک
((تَ هَ تُّ))
دریده شدن پرده، رسوایی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از توتک
تصویر توتک
نوعی نی لبک، که چوپانان می نوازند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از توتک
تصویر توتک
گنجینه، صندوق پول
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تراک
تصویر تراک
((تَ))
صدای شکستن یا شکافتن چیزی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از توتک
تصویر توتک
((تَ))
طوطی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تشتک
تصویر تشتک
((تَ تَ))
تشت کوچک، قطعه کوچک و فلزی که لبه آن برگشته و دندانه دار است و به عنوان در روی شیشه محتوی نوشابه و مایعات دیگر قرار می گیرد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ترپک
تصویر ترپک
((تَ پَ))
قره قورت، کشک سیاه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ترتب
تصویر ترتب
((تَ رَ تُّ))
پشت سر هم قرار گرفتن، در جای خود واقع شدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ترشک
تصویر ترشک
((تُ شَ))
گیاهی مانند شبدر با گل های زرد یا سرخ
فرهنگ فارسی معین
تصویری از زرتک
تصویر زرتک
آب خسق
فرهنگ واژه فارسی سره