جدول جو
جدول جو

معنی ترشک

ترشک((تُ شَ))
گیاهی مانند شبدر با گل های زرد یا سرخ
تصویری از ترشک
تصویر ترشک
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با ترشک

ترشک

ترشک
گیاهی از تیره هفت بند که پایاست بارتفاع 30 سانتیمتر تا یک متر میرسد. ریشه اش ضخیم و ساقه اش راست و بی کرک است. این گیاه وحشی در چمنزارها و کشت زارها و کنار رودها میروید بقله حامضه حبق خراسانی
فرهنگ لغت هوشیار

ترشک

ترشک
گیاهی شبیه شبدر با سه یا چهار برگچه و گل های سرخ یا زرد رنگ
گیاهی صحرایی با برگ های درشت شبیه برگ چغندر که طعم ترش دارد و آن را مانند سبزی در آش و بعضی غذاهای دیگر می ریزند، تَرِه خُراسانی، تُرُشه، تُرُشینک، حُمّاض، ساق تُرشَک
ترشک
فرهنگ فارسی عمید

ترشک

ترشک
دهی است از دهستان کوهپایۀ بخش نوبران که در شهرستان ساوه و 32هزارگزی شمال خاوری نوبران و 18هزارگزی راه عمومی قرار دارد. کوهستانی و سردسیر است و 237 تن سکنه دارد. آب آن از چشمه سار و محصول آنجا غلات و بنشن و بادام و شغل اهالی زراعت و گله داری و بافتن قالیچه و جاجیم است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1)
لغت نامه دهخدا

ترشک

ترشک
پرنده ای سبزرنگ. (برهان) (انجمن آرا) (آنندراج) (ناظم الاطباء) ، برگ گیاهی است ترش مزه. (برهان) (آنندراج) (انجمن آرا). و آنرا ترش گیاه نیز گویند. (انجمن آرا) (آنندراج). گیاهی که بتازی حماض گویند. (ناظم الاطباء). قسمی سبزی صحرایی بهارۀ خوردنی با طعمی نزدیک به ترش که در آشها کنند. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). ترشه (از ترش) ، طبری تِرْشَه. (حاشیۀ برهان قاطع چ معین). ترشک، رومکس، از انواع تیره ترشکها که بحالت خودرو در نقاط مرطوب بسیار دیده میشود وبرگهای آن دارای اکسالات دو کلسیم زیاد است. انواع دیگر تیره ترشکها عبارتند از گندم سیاه و ریوند. و رجوع به گیاه شناسی گل گلاب ص 272 و 273 شود:
بسا حاجی که خود را زاشتر انداخت
که تلخک را ز ترشک بازنشناخت.
نظامی
لغت نامه دهخدا

ترشک

ترشک
گیاهی است با نام لاتین conicooataohais، نوعی خربزه ی وحشی که شبیه لیموترش است، علفی ترش مزه با دانه.، خورشتی از کدو، علفی ریز برگ با شاخه های زیاد که به طور معمول
فرهنگ گویش مازندرانی