چراگاه، جای چریدن حیوانات علف خوار، علفزار، مرتع، چرازار، سبزه زار، چرام، مسارح، چراجای، چرامین، چراخور برای مثال چراخوار شد مرگ و ما چون چرا / به جان خوردنش نیست چون و چرا (اسدی - ۴۰۱)
چَراگاه، جای چریدن حیوانات علف خوار، عَلَفزار، مَرتَع، چَرازار، سَبزِه زار، چَرام، مَسارِح، چَراجای، چَرامین، چَراخور برای مِثال چراخوار شد مرگ و ما چون چرا / به جان خوردنش نیست چون و چرا (اسدی - ۴۰۱)
شایسته و لایق و سزاوار. (برهان) : خدمتکاران که فراخور وی باشند. (تاریخ بیهقی) ، مناسب. متناسب. درخور. (یادداشت بخط مؤلف) : پیغام فراخور نبشته بود. (تاریخ بیهقی). فراخور هر موضعی که شکار خواهند کرد آلات آن از سلاحها و چیزهای دیگر تعیین کنند. (جهانگشای جوینی)
شایسته و لایق و سزاوار. (برهان) : خدمتکاران که فراخور وی باشند. (تاریخ بیهقی) ، مناسب. متناسب. درخور. (یادداشت بخط مؤلف) : پیغام فراخور نبشته بود. (تاریخ بیهقی). فراخور هر موضعی که شکار خواهند کرد آلات آن از سلاحها و چیزهای دیگر تعیین کنند. (جهانگشای جوینی)
آنچه بملایان دهند، چیزی که مورد سوء استفاده کسی یا جمعی (مخصوصا آخوندها) شود (مقایسه شود با . آخوند خور لوطی خور) آنچه که حیف و میل گردد، میوه و جز آن که بسبب ضایع شدن و غیره بسیار ارزان فروخته شود
آنچه بملایان دهند، چیزی که مورد سوء استفاده کسی یا جمعی (مخصوصا آخوندها) شود (مقایسه شود با . آخوند خور لوطی خور) آنچه که حیف و میل گردد، میوه و جز آن که بسبب ضایع شدن و غیره بسیار ارزان فروخته شود
فرانسوی تراتیر چوب های ستبری که در ساختمان راه آهن به کار می رود تخته های چوبی ضخیم که در عرض راه آهن زیر ریل ها گذارند تا ریلها درمقابل عبور واگنهامقاومت بیشتری بخرج دهند
فرانسوی تراتیر چوب های ستبری که در ساختمان راه آهن به کار می رود تخته های چوبی ضخیم که در عرض راه آهن زیر ریل ها گذارند تا ریلها درمقابل عبور واگنهامقاومت بیشتری بخرج دهند