معنی فراخور فراخور درخور، شایسته، سزاوار، لایق، سازوار، محقوق، اندرخور، فرزام، ارزانی، مناسب، شایان، مستحقّ، صالح، شایگان، خورند، باب، بابت، خورامناسب، اندازه، تناسب تصویر فراخور فرهنگ فارسی عمید