- تداوی
- درمان کردن
معنی تداوی - جستجوی لغت در جدول جو
- تداوی
- دوا کردن، درمان کردن، خود را معالجه کردن
- تداوی ((تَ))
- درمان کردن، معالجه کردن
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
خود پزشک آنکه خود را معالجه کند
همچندی، برابری
ادامه، ماندگاری
بیاد آوردن، یاد آوری
پیش آمدن دشمن، ویران گردیدن دیوار
انبوهی کردن کار بر کسی، همیشگی بودن
فرا گرفتن چیزی را نوبت به نوبت
بهم نزدیک شدن
دریافتن، پستاگرفتن (پستا نوبت)
برابر گردیدن
نیرو بخشی، پیش پرداختن، مساعده دادن بکارگر و زارع، پیش پرداخت مساعده
بیراهگی
گرد آمدن مردم
پیش پرداخت دادن به کارگر یا کشاورز، پول یا بذری که مالک به زارع بدهد و بعد از برداشت محصول پس بگیرد
با هم برابر شدن، همانند شدن، برابری
رایج شدن، از یکدیگر دست به دست گرفتن، چیزی را به نوبت از همدیگر گرفتن، چیزی را به هم دادن و گرفتن، دست به دست گرداندن
درمان کننده، تیمار کننده، معالج
درمان کننده
به هم نزدیک شدن
اصل یا حالتی که افکار و اندیشه ها و عواطف و سرگذشت ها چنان به هم مربوط می شوند که یکی پس از دیگری در ذهن پدیدار می شوند، تسلسل افکار، تسلسل خواطر، یکدیگر را خواندن و گرد آمدن، به یاد آوردن
تداعی معانی: از یک معنی به معنی دیگر پی بردن، به یاد آوردن یک معنی توسط معنی دیگر
تداعی معانی: از یک معنی به معنی دیگر پی بردن، به یاد آوردن یک معنی توسط معنی دیگر
Continuity, Perpetuation
непрерывность , увековечение
Kontinuität, Verewigung
безперервність , увічнення
ciągłość, utrwalenie
连续性 , 永存