- تجاوب
- بیکدیگر جواب گفتن
معنی تجاوب - جستجوی لغت در جدول جو
- تجاوب
- پاسخ دادن به پرسش یکدیگر
- تجاوب ((تَ وُ))
- جواب گفتن
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
چنگ اندازی، دست درازی، تازش
با هم نوبت گذاشتن
جمع تجربه، آزمون ها ویجستان جمع تجربه آزمایشها آزمونها
یکدیگر را کشیدن
فاژیدن (فاژه دهن دره خمیازه) دهن دره کردن -1 دهن دره کردن خمیازه کشیدن، دهن دره خمیازه
رهنور دیدن
همسایگی کردن عفو کردن گناه کسی، تعدی، ستم
همسایگی، همسایه بودن با یکدیگر همسایگی کردن، همسایگی
دور شدن
خمیازه کشیدن، دهان دره
به نوبت و با فاصلۀ معین کاری انجام دادن
حملۀ نظامی یک یا چند کشور به یک یا چند کشور دیگر، آسیب رساندن یا از میان بردن حقوق دیگران، خارج شدن از اندازه، گذشت، بخشش
تجربه، آگاهی یا مهارتی که فرد در طول زندگی به دست می آورد، آزمودن، آزمایش، معاینۀ پزشکی
از یکدیگر جذب کردن، یکدیگر را کشیدن، هر کدام به سوی خود کشیدن
همپاسخ
دور شدن
Alternation
чередование
Abwechslung
чергування
naprzemienność
alternância
alternanza
alternancia