معنی تناوب
تناوب
((تَ وُ))
به نوبت کاری را انجام دادن
تصویر تناوب
فرهنگ فارسی معین
واژههای مرتبط با تناوب
تناوب
تناوب
با هم نوبت گذاشتن
فرهنگ لغت هوشیار
تناوب
تناوب
به نوبت و با فاصلۀ معین کاری انجام دادن
فرهنگ فارسی عمید
تناوب
تناوب
Alternation
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تناوب
تناوب
чередование
دیکشنری فارسی به روسی
تناوب
تناوب
Abwechslung
دیکشنری فارسی به آلمانی
تناوب
تناوب
чергування
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تناوب
تناوب
naprzemienność
دیکشنری فارسی به لهستانی
تناوب
تناوب
交替
دیکشنری فارسی به چینی
تناوب
تناوب
alternância
دیکشنری فارسی به پرتغالی