معنی تجاور - فرهنگ فارسی معین
واژههای مرتبط با تجاور
تجاور
- تجاور
- همسایگی، همسایه بودن با یکدیگر همسایگی کردن، همسایگی
فرهنگ لغت هوشیار
تجاور
- تجاور
- همسایگی کردن. (زوزنی) (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). با یکدیگر همسایگی کردن. (دهار) (ترجمان عادل بن علی) (از اقرب الموارد) (از قطر المحیط) (آنندراج). با یکدیگر همسایه بودن. (فرهنگ نظام) ، در زنهار یکدیگر درآمدن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). در پناه هم درآمدن. (فرهنگ نظام)
لغت نامه دهخدا