- تبهی
- تباهی، فساد، خرابی
معنی تبهی - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
شاد و مسرور شدن زیبا گردانیدن، نیکو گردانیدن زیبا گردانیدن، نیکو گردانیدن
نام رود آمو، یعنی جیهون
ضایعه، فساد
آرزو کردن
بازی کردن
فساد، خراب بودن و با یکدیگر فخر نمودن
بیزاری، دوری کردن
بیابان نشینی، بر آمدن، آشکار شدن آشکار گشتن
زنده و باقی گذاشتن
طلبیدن چیزی را، جستن
پس انداختن کار و تاخیر در آن
طبقی باشد لب گردان از مس و نقره و طلا
گنگ شدن، تبهم کلام بر کسی، پوشیده بودن معنای کلام
تباهل، یکدیگر را لعنت کردن
فراهم آمدن
پرگردیدن
شادی کردن تناسیدن (بهجه نتاس)
نکاح کردن، فرود آمدن و مقیم شدن در آن، جا دادن
بفرزندی پذیرفتن
به فرزندی پذیرفتن، فرزندخواندگی
میل و رغبت داشتن به چیزی، آرزومند چیزی شدن
طبری، از مردم طبرستان، طبرستانی، مازندرانی
ویژگی هر دارویی که نیروی جنسی را افزایش دهد
ور نفزا دارویی که قوه باه بیفزاید زیاد کننده قوه باه
فساد، نابودی
طبق فلزی، سینی، برای مثال باز در بزم چمن، نرگس سرمست نهاد / بر سر تبسی سیمین قدح زرّ عیار (ابن یمین - ۱۰۸)
خرابی، فساد، نابودی
خالی