جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با ابهی

ابهی

ابهی
روشن تر. زیباتر. نیکوتر. بهی تر. احسن: ابهی من القمرین، پروردن. غذا دادن. خوردنی دادن
لغت نامه دهخدا

ابلی

ابلی
مخفف (ابوالقاسم) است و بیشتر آنرا در مقام کوچک شمردن و در خطاب به آشنا و خویشاوندی که با او تکلف و رو دربایستی نداشته باشند بکار میبرند و گاه آنرا بهر کس اطلاق کنند و مراد شخصی نیست که نام او ابوالقاسم باشد: یکی نیست از این مرتیکه بپرسد: ابلی خرت بچند است ک (ص. هدایت. زنده بگورص 44)
فرهنگ لغت هوشیار

ابهل

ابهل
یکی از گونه های سرو کوهی جزو تیره ناژویان که در جنگلهای شمال موجود است. ارتفاعش یک تا دو متر است و دارای شاخه های متعدد نامنظم است. برگهایش پایا متقابل فشرده بهم در چهار ردیف میباشد. چون در اثر پرورش و انتقالش بمناطق مختلف تغییراتی در شکل برگهایش و حتی دستگاههای تولید مثلش ظاهر میشود از این جهت شرح صفات ظاهری این درختچه بطور مشابه در کتب مختلف ذکر نشده. میوه اش به بزرگی یک فندق و آبدار و برنگ آبی تیره است که بطور آویخته بر روی دمگل ظاهر میگردد. میوه اش را بنام حب الخضرا مینامند. در پشت برگهای این گیاه غده های ترشحی موجود است که دارای بویی نامطبوع و طعمی تلخ است مای مرز ریس براثوا
فرهنگ لغت هوشیار

ابوی

ابوی
در فارسی به کار می رود پدر منسوب به اب پدری، در تداول فارسیان این کلمه را بمعنی پدر بکار برند و ابوی من ابوی تو ابوی او گویند و بدین معنی در بعضی نوشته ها هم بکار رفته است
فرهنگ لغت هوشیار