جدول جو
جدول جو

معنی مبهی

مبهی
ویژگی هر دارویی که نیروی جنسی را افزایش دهد
تصویری از مبهی
تصویر مبهی
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با مبهی

مبهی

مبهی
فراخ سازنده خانه را. (آنندراج). فراخ کننده خیمه وخانه، هر داروئی که بر قوت باه بیفزاید. (ناظم الاطباء). شهوت انگیز. باه انگیز. باه افزای
لغت نامه دهخدا

مبهی

مبهی
خالی و معطل کننده خانه را. (از منتهی الارب) (آنندراج). خالی کننده و ویران گذارندۀ خانه. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب) ، فارغ و تهی سازنده آوند را. (از منتهی الارب) (آنندراج). تهی کننده آوند، پاره کننده جامه و خیمه، معطل کننده اسبان و آسوده کننده آنها را از جنگ. (از منتهی الارب) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا

ماهی

ماهی
جانوری آبزی، مهره دار، خونسرد و دارای آبشش و باله که بعضی از انواع آن بدنی پوشیده از فلس دارند
ماهی خاویار: در علم زیست شناسی هر یک از ماهی های خوراکی غضروفی، شامل اوزن برون، تاس ماهی و فیل ماهی که تخم آن ها به صورت خاویار مصرف می شود
ماهی آزاد: در علم زیست شناسی نوعی ماهی خوراکی دریازی با بدن کشیده که در رودخانه تخم ریزی می کند، آزادماهی
ماهی برقی: در علم زیست شناسی نوعی ماهی با بدنی پهن و پوستی صاف که به وسیلۀ دستگاه مخصوصی که در بدن خود دارد نیروی برق تولید می کند، ماهی اژدر، سفره ماهی
ماهی پرنده: در علم زیست شناسی نوعی ماهی با باله های پهن که در آب های گرم زیست می کند و می تواند تا ۵ متر از سطح آب بالا بجهد
ماهی دودی: نوعی ماهی سفید که آن را از دریا صید می کنند و پس از خالی کردن شکم او گوشتش را مدتی در نمک می گذارند و بعد دود می دهند و نگه می دارند
ماهی سفید: در علم زیست شناسی نوعی ماهی خوراکی با گوشتی سفید که در دریای خزر زیست می کند
ماهی شیم: در علم زیست شناسی نوعی ماهی سفید با خال های سیاه در پشت
ماهی قزل آلا: در علم زیست شناسی نوعی ماهی خوراکی از خانوادۀ ماهی آزاد، با پوستی پوشیده از خال های تیره که معمولاً در رودخانه ها زندگی می کند
ماهی کولی: در علم زیست شناسی نوعی ماهی کوچک با قدی در حدود ۳۰ سانتی متر، شکمش سفید و پشتش آبی رنگ است
ماهی
فرهنگ فارسی عمید