جدول جو
جدول جو

معنی تبراز - جستجوی لغت در جدول جو

تبراز
قوس و قزح. (لسان العجم شعوری ج 1ورق 299 الف). این کلمه مصحف ’تیراژه’ (برهان قاطع) و ’تیراژی’ (لغت فرس) است. رجوع بهمین کلمات شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از تراز
تصویر تراز
ابزاری که به وسیلۀ آن پستی و بلندی سطح چیزی را معلوم می کنند و آن عبارت از یک لولۀ شیشه ای است که مایعی با یک حباب هوا در آن وجود دارد و آن را در یک قاب یا پایۀ چوبی یا فلزی قرار داده و هرگاه آن را روی یک سطح افقی و هموار بگذارند حباب هوا در وسط تراز می ایستد و اگر در جای ناهموار و پست و بلند بگذارند حباب هوا به طرف راست یا چپ می رود، در بانکداری مبلغی معادل اختلاف بدهکار و بستانکار در حساب، زردوزی جامه، پارچۀ ابریشمی، نقش و نگار پارچه، زینت، آرایش
تراز کردن: معلوم کردن پستی و بلندی سطح چیزی به وسیلۀ تراز، هموار ساختن و برابر کردن پستی و بلندی سطح زمین یا چیز دیگر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تبرا
تصویر تبرا
بیزاری جستن و دوری کردن، در فقه مقابل تولا، در تشیع، دشمن شمردن دشمنان علی بن ابی طالب و فرزندانش
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از براز
تصویر براز
غایط، سرگین، مدفوع، بغاز
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تبارز
تصویر تبارز
مبارزه کردن، نبرد کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ابراز
تصویر ابراز
ظاهر ساختن، آشکار کردن، بیرون آوردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تبرز
تصویر تبرز
نمایان شدن، برتری یافتن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از براز
تصویر براز
برازیدن، زیبایی، نیکویی
گوه، تکۀ چوب یا آهن که هنگام ترکاندن و شکافتن چوب یا تخته لای آن می گذارند، گاز، فانه، پانه، پهانه، فهانه، بغاز، پغاز
فرهنگ فارسی عمید
(تَ)
موضعی است. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). موضعی است مقابل ’تعشار’، و گفته اند آبی است ’بنی عنبر’ را، و در کتاب الخالع آمده است ’تبراک’ از بلاد عمرو بن کلاب بود و در آن باغی است. ابوعبیده از عماره حکایت کند که تبراک از بلاد بنی عمیر است. (معجم البلدان) ، یاقوت گوید: آبی است در بلاد عنبر. از این گفته چنان برمی آید که تبراک محاذی تعشار که در مادۀ قبل ذکر شد موضع جداگانه ای است، نصر گوید: آبی است بنی نمیر را درمنتهای مرّوت پیوسته به ’ورکه’. (معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
دهی از دهستان ایذۀ بخش ایذۀ شهرستان اهواز که در 59هزارگزی خاور ایذه واقع و کوهستانی گرم سیر است و 65 تن سکنه دارد که از ایل بختیاری اند، آب آن از چشمه، محصول آنجا غلات و شغل اهالی زراعت است، راه مالرو دارد، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
(تَ)
از ’ت ب ر’، ناقۀ خوش رنگ. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(اِ تِ)
تبراک شتر، فروخفتن شتر. (اقرب الموارد). و حقیقت آن قرار گرفتن شتر بر ’برک’ خود یعنی سینۀ خود است. (اقرب الموارد). و رجوع به قطر المحیط و منتهی الارب شود، تبراک هر چیز به جایی، ثابت شدن آن. (اقرب الموارد) ، پیوسته شدن باران ابر، کوشیدن مرد در کار. (قطر المحیط)
لغت نامه دهخدا
(اِ)
با یکدیگر بیرون شدن بجنگ. (زوزنی). بیرون آمدن دو حریف از جماعت خود برای جنگ. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (از قطر المحیط) (از ناظم الاطباء). بر روی یکدیگر برون شدن بجنگ. (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(اِ تِ)
پیدا و آشکار کردن چیزی. (از اقرب الموارد) (از قطر المحیط). بیرون آوردن. (ترجمان علامۀ جرجانی) (زوزنی). ظاهر و آشکار کردن. (فرهنگ نظام). پیدا و گشاده کردن چیزی را. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) ، سبقت گرفتن اسب رمه را. (از اقرب الموارد) (از قطر المحیط) (از منتهی الارب) (از ناظم الاطباء) ، رهانیدن اسب سوار خودرا. (قطر المحیط). یکسو بردن سوار خود را. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) ، از اقران خویشتن درگذشتن بفضل. (زوزنی) (ترجمان علامۀ جرجانی) (از اقرب الموارد). افزون شدن بر اقران بفضل و شجاعت. (از قطر المحیط) (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(تِ)
سفره. (لسان العجم شعوری ورق 299 الف) (ناظم الاطباء). نطع. (ناظم الاطباء) :
چنانکه عام شده نعمت فراوانش
به پیش مردم و حیوان همی کشد تبریز.
ابوالمعانی (از لسان العجم ایضاً).
، میز و کرسی، نشیمن. (ناظم الاطباء) ، نام شعبه ای از موسیقی. (غیاث اللغات)
لغت نامه دهخدا
سفره. (لسان العجم شعوری ورق 299 الف) (ناظم الاطباء). نطع. (ناظم الاطباء) :
چنانکه عام شده نعمت فراوانش
به پیش مردم و حیوان همی کشد تبریز.
میز و کرسی. نشیمن. (ناظم الاطباء). نام شعبه ای از موسیقی. (غیاث اللغات).

تبریز. [ ت ] (ع مص) پیدا و آشکار کردن چیزی. (از اقرب الموارد) (از قطر المحیط). بیرون آوردن. (ترجمان علامه جرجانی) (زوزنی). ظاهر و آشکار کردن. (فرهنگ نظام). پیدا و گشاده کردن چیزی را. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). سبقت گرفتن اسب رمه را. (از اقرب الموارد) (از قطر المحیط) (از منتهی الارب) (از ناظم الاطباء). رهانیدن اسب سوار خودرا. (قطر المحیط). یکسو بردن سوار خود را. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). از اقران خویشتن درگذشتن بفضل. (زوزنی) (ترجمان علامه جرجانی) (از اقرب الموارد). افزون شدن بر اقران بفضل و شجاعت. (از قطر المحیط) (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء).

تبریز. [ ت ] (اخ) نام شهری است در آذربایجان در اقلیم پنجم... و مردم آنجا اکثر آهنگرند و جلال الدین سیوطی در لب الالباب نوشته که تبریز بالکسر شهری است قریب آذربایجان و این معرب آن است. (غیاث اللغات). هدایت در انجمن آرا گوید: در شمال مغرب ایران واقع شده است و از شهرهای معظم بوده بواسطه محاربات سپاه ایرانی و عثمانی و زلزله های مکرر ویرانی یافته اکنون دویست هزار خلق در آنجا موجودند. در سال گذشته که 1283 ه. ق. بود بمرض وبای عام صد هزار خلق هلاکت یافتند و ما بجانب سراب و اردبیل فرار نمودیم. باری مقابر اولیاء در آن شهر بسیار بوده ، آب و هوای سازگار دارد. اکنون چند سال است که ولیعهد پادشاه در تبریز حکمران است ، فقیر بحکم شاهنشاه در خدمتش بسر میبرد. (انجمن آرا). لقب آن ، دارالسلطنه. (نسخه خطی لغت محلی شوشتر موجود در کتابخانه مؤلف). نام بزرگترین شهر ایالت آذربایجان. (فرهنگ نظام). شهرستان تبریز یکی از شهرستانهای آذربایجان و مرکز استان سوم کشور است ، از شمال محدود است بشهرستان مرند و اهر، از جنوب بشهرستان مراغه ، از خاور بشهرستان سراب و میانه و از باختر بدریاچه ارومیه و خوی.
آب و هوا: هوای کنار دریاچه ارومیه معتدل نسبةً گرم و مالاریایی است وقسمتهای جلگه ، معتدل ولی قسمتهای کوهستانی آن معتدل و سردسیر است.
ارتفاعات : کوه سهند در جنوب تبریز از باختر، ازکنار دریاچه ارومیه به خاور تا کمر قاسم داغ در خاور بستان آباد امتداد یافته و بلندترین قله آن حرم داغ به ارتفاع 3700 متر و کوه قاسم داغ به ارتفاع 2500متر در خاور بستان آباد است. کوه میشاب یا میشوداغ که خطالرأس کوه مزبور است حد مرزی شهرستان مرند و تبریز بوده و بلندترین قله آن علمدار به ارتفاع 3200 متر و دیگری اوزون یل 2800 متر میباشد و بعلاوه کوههای منفرد کوچک دیگری نیز در داخل شهرستان وجود دارد از آن جمله اند: کوه عون بن علی در شمال خاوری شهر به ارتفاع 1800 متر که مقبره شاهزاده عون بن علی از اولادحضرت امیر(ع) در آن واقع است و زیارتگاه میباشد. کوه پکه چین در شمال تبریز به ارتفاع 2500 متر که تلخه رود (آجی چای) از وسط این کوه و کوه عون بن علی عبور مینماید و کوه مرو در شمال باختری شهر تبریز و خاور صوفیان به ارتفاع 2250 متر میباشد.
گردنه : گردنه های مهم این شهرستان یکی گردنه شبلی است که بر سر راه تهران و تبریز و در جنوب قریه شبلی واقع و به ارتفاع 1650 متر است. دیگری گردنه پایان در سر راه اهر و تبریز در کوه عون بن علی به ارتفاع 1600 متر میباشد و غیر از این دو،گردنه های دیگری هم هستند که در سر راههای مالرو دهات واقع شده اند، مانند: گردنه امیری داغ و گردنه طرزم.
رودخانه : علاوه بر رودهائی که در بخش های شهرستان تبریز جاری میباشند در داخل شهر دو رود نسبةً بزرگ جریان دارد که یکی آجی چای یا تلخه رود است که از دامنه های جنوبی قوشه داغ واقع در شمال بخش آلان برآغوش از شهرستان سراب و دامنه های شمالی بزکش حد مرزی بین شهرستان سراب و میانه سرچشمه گرفته از وسط ارتفاعات عون بن علی و کوه پکه چین از شمال شهر تبریز و بخش اسکو عبور نموده و در دو هزارگزی جنوب خورخوره به دریاچه ارومیه میریزد. دیگری رود میدان چای یا میدانرود است که از دامنه های جنوبی کوه عون بن علی (در مواقع بارانی) سرچشمه گرفته از وسط شهر عبور نموده در شمال حکم آباد به تلخه رود ملحق میشود.
معادن : شهرستان تبریز مانند سایرشهرستانهای استان سوم یک شهرستان زراعتی است ولی دارای منابع زیرزمینی مهمی میباشد که فقط از بعضی معادن آن بطور غیر مکانیزه استفاده میشود از جمله :
1 - معادن زغال سنگ در حومه جنوب خاوری شهر (باغمیشه).
2 - معادن زرنیخ در حومه خاور تبریز. (بارنج).
3 - معدن نمک در دهات کنار دریاچه ارومیه که از آب دریا استخراج میکنند.
4 - معدن خاک رس در قریه لیقوان از دهستان سهندآباد که برای تهیه ظروف سفالی بکار میرود.
بعلاوه دارای منابع زیرزمینی دیگری هم میباشد که هنوز اقدام به استخراج آنها نشده است مانند طلا، مس ، زغال سنگ ، نفت. در ناحیه بستان آباد تبریز آبهای معدنی گوگردی و فسفاته نیز وجود دارد.
صنایع: در تاریخها و سفرنامه های خارجی شهر تبریز بواسطه تجارت و صنعتش با عثمانیها و گرجیها و روسها و کشور هندوستان یک شهر صنعتی و تجارتی معرفی شده است حتی در دوره مغول که مرکز حکومت بود مورد نظردول همجوار قرار گرفته و بیشتر صنعتگران و بازرگانان در این شهر جمع میشدند. بعدها هم صاحبان ثروت پیشرو سایرین گردیده اقدام به تأسیس کارخانه های مهمی نمودند که هم از لحاظ مرغوبیت اجناس و محصولات و هم از لحاظ تولید ثروت و رفع بیکاری و فقر عمومی قابل اهمیت بودند که متأسفانه وقایع شهریور رشته کار این کارخانه ها را هم مانند کارهای دیگر از هم گسیخته و در عرض این مدت نتوانستند سیر طبیعی خود را در پیشرفت دنبال کنند و عده ای از کارخانه ها هم در اثر سوء جریان اقتصادی تعطیل گردیدند.
صنایع عمده شهرستان تبریز، فرش بافی و پارچه بافی (دستی و ماشینی) است.
سازمان اداری : شهرستان تبریز از 6 بخش تشکیل شده است : بخش بستان آباد که دارای 4 دهستان و 191 آبادی و 95403 تن سکنه است. بخش اسکو دارای 3 دهستان و 65 آبادی و 51549 تن سکنه است. بخش دهخوارقان دارای 4 دهستان و 45آبادی و 39459 تن سکنه است. بخش شبستر دارای 5 دهستان و 71 آبادی و 85620 تن سکنه است. بخش سراسکند دارای 2 دهستان و 179 آبادی و 68238 تن سکنه است. بخش خداآفرین دارای 2 دهستان و 103 آبادی و 13433 تن سکنه است. موقعیت بخش خداآفرین ایجاب مینمود که تابع شهرستان اهر باشد ولی بواسطه مرزی بودن تابع شهرستان مرکزی استان سوم (تبریز) محسوب گردید.
راهها: شوسه طهران و تبریز از بخش بستان آباد و خود شهر عبور نموده در شهرستان مرند بدو شعبه شمالی و باختری مجزا میگردد. که راه شمالی بجلفا،مرز ایران و شوروی میرسد و راه باختری به ارومیه منتهی میشود که از طریق رواندوز بعراق مربوط میگردد. بغیر از راه مزبور شهرستان تبریز با بخشهای تابعه خود غیر از خداآفرین بوسیله جاده شوسه ارتباط دارد وخود بخشها هم دارای جاده های شوسه بوده و بهم مرتبط میشوند. هم چنین راه آهن جلفا و تبریز که در شمال شهردارای ایستگاه بوده و این خط در صوفیان بدو قسمت منقسم میگردد که یکی بجلفا و دیگری بشرفخانه منتهی میشود و بعلاوه خط آهن سرتاسری ایران که تا میانه امتدادیافته بود از جنوب شهرستان از بخش سراسکند شهرستان مراغه دهخوارقان و از باختر شهر تبریز عبور کرده براه آهن جلفا تبریز متصل شده است که بدین طریق راه آهن ایران با راه آهن های اروپا ارتباط یافته است.
شهر تبریز مرکز شهرستان و استان سوم که در 628 هزارگزی شمال باختری تهران و 50 هزارگزی شمال کوه سهند و 135 هزارگزی جنوب خاوری جلفا (مرز ایران و شوروی) و 55 هزارگزی خاور دریاچه ارومیه واقع است. مختصات جغرافیائی آن بشرح زیر میباشد:
طول 46 درجه و 23دقیقه. عرض 38 درجه و 15 دقیقه و ارتفاع آن از سطح دریا 1400 متر میباشد. اختلاف ساعت با تهران 25 دقیقه و 4 ثانیه است و بنابراین ساعت 12 تبریز، ساعت 12 و25 دقیقه و 4 ثانیه طهران است.
بنای اولیه شهر را برخی به خسرو کبیر پادشاه ارمنستان که معاصر اردوان چهارم پادشاه اشکانیان است نسبت میدهند. این دو با هم از سلسله اشکانیان و دوست بودند. چون اردشیر سر سلسله سلاطین ساسانی با چند تن متفق گردیده و اردوان را بقتل رساندند، خسرو بخونخواهی اردوان با اردشیر بجنگ برخاسته و پس از ده سال محاربه اردشیر به سرحد هندوستان فرار میکند و خسرو هنگام مراجعت در ایالت آتروپاتین (آذربایجان) که متصل بسرحد ارمنستان بود شهری بنا نمودبه اسم داوریژ (در زبان ارمنی معنی انتقام دارد) که بعداً از کثرت استعمال به تاوریژ مبدل و در اثر اختلاط کلمات عرب و عجم ژ تبدیل به ز شده تاوریز گفتند که آنهم در زبان عامیانه به توریز مبدل شد که همان تبریز میباشد. حمداﷲ مستوفی مورخ ایرانی تبریز را قبةالاسلام و از بناهای زبیده خاتون زن هارون الرشید میداندکه در سال 175 ه. ق. بنا نموده و در عهد متوکل عباسی بسال 240 ه. ق. بر اثر زلزله خراب و بوسیله خود او تجدید بنا گردیده و 190 سال بعد از آن در سال 430 ه. ق. بواسطه زلزله ای که قبلا بوسیله ابوطاهرمنجم شیرازی پیشگوئی شده بود خراب و در حدود 40 هزار نفر از ساکنین شهر تلف شدند تا اینکه در سنه 435 ه. ق. ابن محمد پسر رواد ازدی که از جانب خلیفه حاکم آن دیار بود به صلاح دید منجمین به تجدید بنای شهر اقدام نمود که بر طبق پیش گوئی منجم در یک ساعت سعد از سال مزبور بنای شهر را گذاشتند که دیگر از زلزله خرابی حاصل نشود این شهر در حمله مغول هم بواسطه حسن استقبال حکمرانان وقت از لشکر مغول از آسیب حمله خانمانسوز آنها در امان ماند ولی بعدها بر اثر سیل وزلزله و اغتشاشات داخلی چندین مرتبه خراب گردید. درتحولات بیست ساله اخیر اقدام بتوسعه و آبادی شهر بعمل آمد و بواسطه احداث باغهای گردش و خیابانها و ساختمانها در آبادی شهر کوشش گردید و فعلاً دارای خیابانهای اسفالته است که مهمترین آنها خیابانی است تقریباً خاوری و باختری از یک طرف بجاده تهران و از طرف باختر دو شعبه شده یک شعبه به ایستگاه راه آهن و شبسترو یک شعبه به شهرستان مرند و جلفا منتهی میشود. در این خیابان یک گردشگاه که قبلاً قبرستان گجل نامیده میشد بباغ عمومی تبدیل شده که باغ گلستان نام دارد و باغ ملی ارک که دیوار تاریخی ارک علیشاه در کنار آن قرار دارد بنای شهرداری در چهارراه شاهپور قرار گرفته است. دیگر خیابانی است شمالی و جنوبی از شمال بمیدان توپخانه که بناهای شهربانی ، استانداری ، بانک ملی و دارائی در آن واقع است و از جنوب به پادگان نظامی منتهی میشود. خیابان لیل آباد شمالی و جنوبی است خیابان فردوسی از جلو باغ ملی تا بازار امتداد دارد و خیابان خاقانی یا ستارخان فعلی از روی پل شاهی که جدیداً با اسلوب فنی و بتون ساخته شده است عبور نموده به ناحیه شتربان در جنوب شهر میرسد و چندین خیابان فرعی و کوچک دیگر مانند تربیت و حافظ و منصور که خیابان اخیر هم پلی روی رودخانه میدان چای به اسم پل منصور دارد. آب آشامیدنی شهر تصفیه شده و بوسیله لوله کشی تأمین میشود و منبع آب در جنوب خاوری شهر نزدیک دروازه تهران قرار گرفته و روشنائی شهر بوسیله برق شهرداری و کارخانه کبریت سازی توکل و کارخانه های شخصی دیگر مانند کارخانه مهتاب تأمین میشود که بهیچوجه تکافوی روشنائی شهر را نمیکنند.
بناهای تاریخی شهر: گرچه شهر تبریز بواسطه اهمیتش اغلب مورد نظر سلاطین و قبایل جنگجو بود، بعضی در ترمیم و برخی در خرابی آن کوشیدند و دشمنان تمدن اقدامات و زحمات یکعده مردان نامی و سلاطین بزرگ را طعمه حرص و آز خود کردند و علاوه بر این آسیب های بشری بلایای آسمانی از قبیل سیل و زلزله هم در از بین بردن علائم تمدن این شهر مؤثر بود ولی با این همه حوادث بناهای تاریخی آن بحرص و طمع غارتگران هنوز هم چشمک میزند. از بناهای معروف شهر بنای مسجد و ارک علیشاه است که عده ای به تاج الدین علیشاه وزیر غازان خان مغول نسبت میدهند. طاق آن شبیه طاق کسری و خرابه آن در باغ ملی شهر باقی است.
مسجد کبود: از بناهای جهانشاه ترکمان سلیمی از ملوک قره قویونلوی آذربایجان و تاریخ بنای آن بخط ثلث بعبارت فی رابع ربیع اول سنه سبعین و ثمانمائه اقل العباد نعمةالدین محمدالنواب در چهارم ربیعاول سنه 780 ه. ق. را میرساند. کاشیهای آن در نوع خود مهم ولی بخارج برده شده است.
امامزاده سیدحمزه و امامزاده صاحب الامر و امامزاده عون بن علی از بناهای تاریخی و زیارتگاهند، و مسجد جمعه استاد شاگرد جزء آثار باستانی است.
کارخانه ها: دارای یک کارخانه مهم پارچه پشمی و پتو و کاموابافی پشمینه و کارخانه نخ و پارچه و اجناس نخی و پشمی بنام بوستان و ظفر و بافندگی آذربایجان و چندین کارخانه کش بافی و جوراب بافی و دو کارخانه چرمسازی بنام خسروی و ایران و دو کارخانه کبریت سازی توکل و ممتاز و دو کارخانه صابون سازی و دو کارخانه نوشابه سازی و کارخانه آردسازی و فرش بافی که رویهمرفته 20 کارخانه مهم به ثبت رسیده است که کارگران آنها بیمه و مشمول قانون کار میباشند و تعدادی زیاد کارخانه های منفرد فرش بافی ، قیطان بافی و ملیله بافی ، که این کارخانه ها در منازل و کاروانسراها دایر است و کارگران آنها مشمول قانون کار نمیباشند.
فرهنگ : در حدود 50 باب دبستان و 13 باب دبیرستان 3 کلاسه ، 2 باب دبیرستان 5 کلاسه ، 5 باب دبیرستان 6 کلاسه ،2 باب دانشسرا و یک باب دانشسرای عالی دارد و از دانشگاه هم شعبه پزشکی و ادبیات و کشاورزی دائر میباشد. توضیح آنکه آمار فوق از لحاظ دخترانه و پسرانه یکجا نوشته شده 4 باب کودکستان و یک هنرستان صنعتی نیزدارد.
بهداشت : دارای یک بیمارستان شیروخورشید 85 تختخوابی و بیمارستان راه آهن 10 تختخوابی و 5 بیمارستان دولتی که جمعاً 174 تختخواب دارند و بیمارستان کودکان و زایشگاه نسوان که هر کدام 40 تختخواب و زایشگاه شیر و خورشید 65 تختخواب دارند و 4 باب بیمارستان و زایشگاه خصوصی که جمعاً دارای 35 تختخوابند. تبریز مرکز کلیه ادارات دولتی مربوط به استان سوم و پادگان نظامی و هنگ ژاندارمری و دارای ایستگاه بیسیم و رادیو وفرودگاه هواپیمائی و ایستگاه راه آهن است و دارای باغهای میوه از قبیل گیلاس ، سیب ، آلبالو، گوجه و به و باغهای انگور میباشد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4).تبریز در گوشه شرقی جلگه رسوبی همواری واقع شده که مساحتش تقریباً 55 * 30 کیلومتر مربع میباشد این جلگه شیب ملایمی بسوی ساحل شمال شرقی دریاچه ارومیه دارد و بوسیله چند رودخانه آبیاری میشود که مهمترین آنها آجی چای (تلخ رود) است که از سمت جنوب غربی کوه سولان (سبلان) سرچشمه میگیرد و پس از عبور از محاذات قراجه داغ یعنی حد شمالی تبریز، وارد جلگه شده از شمال غربی شهر میگذرد. مهران رود (میدان چای کنونی) که در وسط شهر جاری است از سمت چپ به تلخ رود ملحق میشود.
ارتفاع اطراف مختلف تبریز را طبق نقشه جغرافیایی روسی میتوان بین 1350 تا 1500 متر دانست و در ناحیه شمال شرقی شهر کوه عینلی - زینلی (زیارتگاه عون بن علی و زیدبن علی) بچشم میخورد که ارتفاعش 1800 متر است و بمثابه رشته ای است که سلسله جبال قراجه داغ را که در شمال و شمال شرقی واقع شده بدامنه کوه سهند که مرتفعترین قللش در حدود 3547 متر میباشد متصل میکند (این کوه تقریباً در پنجاه کیلومتری جنوب شهر قرار دارد) چون قراجه داغ منطقه کوهستانی و کم حاصل و کم جمعیت است و کوه بزرگ سهند تمام فاصله بین تبریز و مراغه را اشغال کرده است لذا تبریز یگانه راه مناسب برای مواصلات بین شرق (امتداد آستارا [ واقع بر کرانه بحر خزر]، اردبیل ، تبریز و طهران ، قزوین ، میانه ، تبریز) و غرب (امتداد طرابوزان ، ارزروم ، خوی ، تبریز) و شمال (امتداد: تفلیس ، ایروان ، جلفا، مرند، تبریز) میباشد.
بالاخره چون دامنه های کوه سهند معبر بسیارباریکی بر کرانه شرقی دریاچه ارومیه ایجاد کرده لذا راه مواصلات بین شمال (ماوراء قفقاز، قراجه داغ) و جنوب (مراغه ، کردستان) باید از تبریز بگذرد.
تبریز بجهت موقع جغرافیایی ممتازش مرکز استان حاصلخیز و وسیع آذربایجان (واقع بین ترکیه و ماوراء قفقاز روسیه شوروی) و یکی از شهرهای پرجمعیتی است که میان استانبول و هند واقع شده (و جز تفلیس و تهران و اصفهان و بغداد که از همین قبیل بشمار میروند) هیچ شهری بپای آن نمیرسد. شماره ساکنین تبریز در حدود 200000 تن است هوای تبریز در زمستان سخت است و در آن برف فراوان میبارد و در تابستان بعلت نزدیکی کوه سهند و وفور باغهای اطراف ، هوا معتدل و ملایم میگردد. هوای شهر بطور کلی سالم است و شیوع بیماری وبا و حصبه مربوط بمراعات نشدن بهداشت عمومی است کثرت وقوع زمین لرزه یکی از خصوصیات تبریز بشمار میرود. شگفت آورترین زمین لرزه ها در سال 224 ه. ق. / 858 م و در سال 434 ه. ق. / 1042 م اتفاق افتاده است. زمین لرزه اخیر را ناصرخسرو در کتاب (سفرنامه) خود ذکر کرده است و ابوطاهر منجم شیرازی وقوع آن را قبلاً خبر داده بود... جنبش و حرکت خفیف زمین تقریباً هر روز در تبریز حادث میشود و آن را بفعالیت آتش فشانی کوه سهند نسبت میدهند اما «خانیکوف » اکثر این جنبشها را از اختلاف تغییر محل خودبخود طبقات زمین میداند. در عهد ناصرالدین شاه باروهای شهر بکلی از بین رفت... بدین جهت قسمتی از شهر که موسوم بقلعه (شامل محلات : چارمنار، سرخاب ، دوه چی ، ویجویه [ عامیانه : ورجی ]، مهادمهین [ عامیانه : میارمیار ]، نوبر، مقصودیه و غیره) بود اکنون از قسمت بیرون حصار (محلات : اهراب : لیل آباد [ عامیانه : لیلاوا ]، چرنداب ، خیابان ، باغمیشه... الخ) جدا نیست و همچنین قصبات حومه قدیم واقع در سمت مغرب شهر (امیرخیز، چوست دوزان ، حکم آباد [ عامیانه هکماوار ]، قراملک ، قراآغاج ، آخونی ، کوچه باغ ، خطیب) و مارالان (واقع در سمت جنوب شرقی) بشهر ملحق شده است و شهر از سمت غرب و جنوب غربی توسعه پیدامیکند...
اسم آن :
نام این شهر همچنانکه در معجم البلدان یاقوت ج 1 ص 822 آمده تبریز تلفظ میشده است. و یاقوت در این تسمیه به ابوزکریای تبریزی (شاگرد ابوالعلاء مصری 363 - 449 ه. ق.) که بیک لهجه محلی ایرانی صحبت میکرد استناد میکند. (ن ک : السمعانی. کتاب الانساب ، مجموعه گیب ، ماده التنوخی) و سیداحمد کسروی تبریزی در آذری یا زبان باستان آذربایگان. طهران ، 1304 ه. ش. ص 11 نویسد: تلفظ تبریز بکسر تاء یکی از خصایص لهجه منسوب به خزرها است اما یگانه تلفظ کنونی تبریز بفتح تاء میباشد و در خود تبریز بر وفق لهجه ترکی آذری بطور مقلوب یعنی تربیز تلفظ میشود. منابع ارمنی این تلفظ را بفتح اول تأئید میکنند، «فاوست » بیزانسی (در قرن چهارم)آن را «تورژ» و «تورش » نوشته و «آسولیک » (در قرن یازدهم میلادی) «تورژ» و «واردان » (در قرن چهاردهم) «تورژ» و «دورژ» ذکر کرده است. و گویا تسمیه اخیر از لهجه عامیانه ارمنی مشتق شده و اصل کلمه «د - ای - ورژ» میباشد که معنی «این برای انتقام است » دارد... پس هم منابع ارمنی تأئید میکند که نام شهر درقرن پنجم (بلکه چهارم) میلادی «تورژ» بود و هم بپارسی «تورز» تلفظ کرده اند و آن در زبان فارسی متداول بمعنی «تب ریز» و «تب پنهان کن » و بقول اولیا چلبی «ستمه دوکوجو» است و احتمال میرود این تسمیه یعنی «پنهان کننده تف و گرما» با جنبش های آتشفشانی کوه سهند مربوط باشد [ و همچنین به تپریز که نام معبری است بین بایزید و وان... ]. و خط ارمنی خصوصیات لهجه پهلوی شمالی را نشان میدهد «تپ و بخصوص «رژ» بدل از «رچ » و بنظر میرسد که بایستی این تسمیه بسیار قدیمی یعنی قبل از دوره ساسانی و شاید قبل از اشکانی باشد....
تاریخ آن :
این مسأله که آیا تبریز عیناً نام یکی از شهرهای قدیم ماد بود یا نه مشاجره زیادی برپا کرده است... از تجزیه و تحلیل صیغه ارمنی که قبلا اشاره شد کمتر محتمل است که تبریز همان کلمه یونانی باشد که بطلمیوس آن رادر فصل دوم از جزء ششم آورده است... واردان مورخ ارمنی که در قرن چهاردهم میلادی میزیسته نوشته : بانی تبریز خسرو ارشاکی (اشکانی 217 - 233 م.) حکمران ارمنی است و آن را برای گرفتن انتقام از اردشیر (224 - 241 م.) نخستین پادشاه ساسانی قاتل اردوان (ارتباخوس) آخرین پادشاه پارتی بنا کرده است این داستان در هیچ مأخذ باستانی دیده نشده است و شاید علت پیدایش آن اشتقاق عامیانه ای باشد که قبلا ذکر گردید و در کتاب «فاوست بیزانس » ترجمه لوئر ... فقط این آمده که هنگام فرمانروایی ارشک دوم حکمران ارمنستان (351 - 367 م.) «واساک » سردار ارمنی به شاپور دوم ساسانی (309 - 379 م.) که در «تورژ» اردو زده بود حمله کرد و «بویکان » سردار ایرانی را بکشت و قصر شاهی را آتش زد و تیری بسوی مجسمه شاه که در آنجا وجود داشت انداخت و سپس «موشق » پسر «واساک » سپاه ایران را در تبریز شکست داد.
باید توجه داشت که اسم «تبرمئیس » نیز با اسم «تورژ» مشتبه نشود چه تبرمئیس شهری بود در مشرق گنزکا (جنزکه) و هراکلیوس امپراتور روم در 623 م. پس از ویران ساختن گنزگا، شهر تبرمئیس و آتشکده آن را طعمه حریق ساخت ...
حکومت عرب :
اهتمام عرب هنگام فتح آذربایجان بسال 22 ه. ق. / 642 م. متوجه سمت اردبیل بود و در بین شهرهایی که مرزبان ایران بگردآوری سپاه میپرداخت نامی از تبریز برده نشده است. (البلاذری ص 326) و لابد پس از ویرانیهایی که بنا بنوشته «فاوست » در آن رخ داده ، در آن موقع قریه ای بیش نبوده است. اما روایت بعدی که در کتاب نزهةالقلوب 370 ه. ق. / 1340 م. آمده و بنای تبریز را بسال 175 ه. ق. / 791 م. به زبیده زن خلیفه هارون الرشید نسبت داده شاید از اینجا ناشی شده است که پس از مصادره املاک امویان ورثان از اعمال آذربایجان در کنار ارس به زبیده رسید.
در کتاب بلاذری ص 331 و ابن الفقیه ص 258 و یاقوت ج 1 ص 822 آمده که تجدید بنای تبریز و آباد ساختن آن از کارهای خانواده «رواد ازدی » مخصوصاً پسران او الوجنا ودیگران بود که بارویی بدور شهر کشیدند. طبری در ج 3ص 1171 و ابن الاثیر در ج 6 ص 315 هنگام بحث از شورش بابک (201 - 220 ه. ق.) یادآور میشوند، در بین غالبین شخصی بود بنام محمدبن بعیث که دو قلعه در تصرف داشت یکی شاهی که از الوجنا گرفته بود و دیگری تبریز (بدون شرح)....
تبریز در 232 ه. ق. 840/ م. یعنی سال تألیف کتاب ابن خرداذبه ، تابع محمدبن الرواد بود. (ابن خرداذبه ص 119). در 244 ه. ق. این شهر بواسطه زمین لرزه ویران شد، اما در زمان حکومت متوکل 232 - 247 ه. ق. دوباره آباد گردید.
بر طبق نوشته اصطخری ، تبریز چند بار دست بدست شده (حوالی سال 340 ه. ق. ص 181 از کتاب وی). تبریز و جبروان (دهخوارگان ؟) و اشنو بنام سرزمین بنی ردینی که در آنجا حکومت داشتند خوانده میشد، اما در روزگار ابن حوقل (حوالی سال 367 ه. ق.) نام و نشانی از بنی ردینی نبود. رجوع به کتاب ابن حوقل ص 289 شود. و گویا امرای این ناحیه در اداره امور عملاً استقلال داشتند، چه در تاریخ بنی ساج که از سال 276 تا 317 ه. ق. فرمانروای آذربایجان بودند هیچگونه اشارتی به دخالتشان در امور تبریز نشده است.... اینک پاره ای حوادث...: در 420 ه. ق.وهسودان بن مهلان (مملان ؟) عده زیادی از رؤسای غز رادر شهر تبریز بقتل رسانید. (ابن الاثیر ج 9 ص 271). درسال 434 ه. ق. تبریز در نتیجه زلزله ویران شد.... در 438 ناصرخسرو امیری را در تبریز نام میبرد که به اسم سیف الدوله و شرف المله ابومنصور وهسودان بن محمد (مملان ؟) مولی امیرالمؤمنین خوانده میشد. در سال 446 ه. ق. امیر منصور وهسودان بن محمد روادی نسبت به طغرل اظهار اطاعت کرد....
تبریز در نخستین قرنهای هجری :
در حالیکه ابن خرداذبه ص 119 و بلاذری ص 331 و طبری ج 3 ص 117 وابن فقیه ص 285 و اصطخری ص 181 تبریز را یکی از شهرهای کوچک آذربایجان یاد میکنند، مقدسی زبان بمدح آن میگشاید و معاصر وی ابن حوقل در حدود 367 ه. ق. تبریز را از لحاظ آبادی برتر از اغلب شهرهای کوچک آذربایجان میشمارد و مینویسد: «تجارت آن رواج دارد و نوعی پارچه معروف به ارمنی در آنجا بافته میشود» ابن مسکویه متوفی در 421 ه. ق. میگوید: «تبریز شهر مهمی است. باروی محکمی دارد، باغهای پردرخت آن را احاطه کرده است ، مردم آن شجاع ، پرخاشجوی و توانگرند. و ناصرخسرو در 438 ه. ق. مساحت تبریز را 1400 * 1400 گام نوشته که بنظر نمیرسد متجاوز از یک کیلومتر مربع باشد.
عصر سلجوقی : در زمان سلاجقه بزرگ از تبریز کم یاد شده است. طغرل جشن ازدواج خود را با دختر خلیفه در نزدیکی این شهر برپا ساخت. (راحةالصدور ص 111). در 494 ه. ق. سلطان برکیارق در جنگ با برادرش محمد به قسمت کوهستانی جنوب تبریز عقب نشینی کرد اما موقعی که دو برادر با هم آشتی کردند تبریز نصیب محمد شد و در 498 ه. ق. سعدالملک را به وزارت برگزید. در 505 ه. ق. نام امیر سوقمان القطبی حاکم تبریز برده شده. او مؤسس سلسله شاهان ارمن است که از سال 493 تا 602 ه. ق. در اخلاط فرمان رانده اند. آذربایجان در زمان سلاجقه عراق که همدان را پایتخت قرار داده بودند اهمیت شایانی داشت. در 514 ه. ق. سلطان محمود برای رفع وحشتی که از تاخت و تاز گرجیها در دل مردم تبریز افتاده بود، مدتی در آن شهر توقف کرد. در این هنگام اتابکی آذربایجان با شخصی به نام کون طوغدی بود. پس از درگذشت وی (515 ه. ق.) آق سنقراحمد یلی امیر مراغه برای گرفتن تبریز از دست طغرل (برادر سلطان) کوشش بسیار نمود ولی در این کار توفیق نیافت و فرمانده سپاه موصل به امر سلطان محمود به ولایت آذربایجان منصوب گردید. اما وی نیز بسال 516 ه. ق. بدروازه تبریز کشته شد. بعد از وفات محمود 525 ه. ق. مسعود برادر وی به تبریز آمد. داود پسر سلطان محمود او را محاصره کرد. وی ناچار شهر را ترک گفت و بالاخره داود تبریز را مقر حکومت خود ساخت ، و از این شهر بر اقطاع و تیول بزرگی که آذربایجان و اران و ارمنستان را تشکیل میداد حکومت راند (526 - 533 ه. ق.)... از زمان اتابکی قزل ارسلان (582 - 587) تبریز برای همیشه پایتخت آذربایجان گردید....
مغول ها: در سال 617 ه. ق.مغولها به باروی تبریز حمله بردند و با دریافت غرامت بازگشتند. سال بعد باز مغولها هجوم آوردند. اتابک فرار کرد ولی شمس الدین طغرایی پایداری کرد و مغولها پس از دریافت مبلغی دیگر تبریز را ترک کردند. در سال 621 ه. ق. طایفه دیگری از مغولها به تبریز آمدندو از اتابک خواستند خوارزمیانی که در تبریز مانده اند تسلیم آنان کنند و چنین شد. در 27 رجب 622 خوارزمشاه از مراغه وارد تبریز شد. اتابک فرار کرد و مردم مقدم خوارزم شاه را گرامی داشتند، جلال الدین شش سال در تبریز فرمان راند.
در سال 627 ه. ق. رئیس ایل ترکمن گوشیالوا و حاکم رویین دژ بحوالی تبریز دست اندازی کردند. در 628 ه. ق. جلال الدین آذربایجان را ترک کرد ومغولها بر تمام آذربایجان و بر تبریز که مرکز و مورد توجه بود دست یافتند.
ایلخانان مغول : هنگام فرمانروایی اباقا (663 - 680 ه. ق.) تبریز پایتخت رسمی شد و تازمان الجایتو مرکز جانشینان وی بود. در 688 زمان فرمانروایی ارغون وزیر یهودی وی سعدالدوله ، پسرعم ابومنصور را بحکومت تبریز گماشت. در زمان گیخاتو درآمد تبریز هشتاد تومان (در حدود ده هزار مثقال زر مسکوک) تخمین شده است.
در زمان غازانخان تبریز بحد اعلای رونق و شکوه رسید. این پادشاه در 694 به تبریز وارد شده و درقصری که ارغون در قریه شام (واقع در مغرب شهر و ساحل چپ آجی چای) بنا کرده بود اقامت گزید... و سپس اوامر مؤکدی برای تخریب بتخانه ها و کلیساها و معابد یهود و قربانگاههای مقدس صادر کرد. اما در سال بعد مردم به هثوم پادشاه ارمنستان ملتجی شدند و بخواهش وی این امر ملغی شد.
در سال 699 ه.ق. غازانخان پس از بازگشت از حمله سوریه تصمیم گرفت که شام سابق الذکر را برای خود آرامگاه ابدی اختیارکند، لذا عمارت محکمی بنیاد نهاد که از گنبد سلطان سنجر سلجوقی به مرو که در آن هنگام بلندترین عمارت اسلامی بشمار میرفت مرتفعتر بود. در این بنای بزرگ علاوه بر یک ضریح گنبددار، یک مسجد، دو مدرسه (یکی برای شافعیه و یکی برای حنفیه)، یک دارالسیاده (ضیافتخانه سادات)، یک بیمارستان ، یک رصدخانه (مثل رصدخانه مراغه)، یک کتابخانه ، یک دیوانخانه ، یک ساختمان برای اعضای اداری این دستگاه ، یک آب انبار و چند گرمابه وجود داشت. موقوفات آن بر یکصد تومان طلا بالغ میشد، ودر هر یک از دروازه های جدید شهر کاروانسرا و بازار و گرمابه ای برای مسافرین بنا کرد و از اقصی نقاط کشور درختان میوه به تبریز آورد و به آبادی و زیبایی شهر افزود. در آن هنگام طول باروی تبریز بالغ بر ششهزار گام بود. غازان باروی جدیدی به دور شهر کشید که طولش در حدود 25000 گام (چهارفرسخ و نیم) بود و تمام باغها و محله های کوه ولیان و سنجران جزو شهر بحساب می آمد و در نزد باروی مزبور دامنه تپه های کوه ولیان (که اکنون کوه سرخاب یا عینلی زینلی خوانده میشود) یک سلسله عمارات زیبا بوسیله وزیر شهیر رشیدالدین برپا شد که بعدها به ربع رشیدی معروف گردید. (نزهةالقلوب ص 76). نامه ای در دست است که رشیدالدین ضمن آن از پسرش خواسته که چهل تن پسر و چهل تن دختر رومی برای تکثیر جمعیت و اسکان در یکی از قراء کوی جدید بفرستند. (رجوع بتاریخ ادبیات براون ج 3 ص 83 شود). و از دلائلی که تأیید میکند تبریز پایتخت و مرکز شاهنشاهی پهناوری از رود جیحون تا مصر بود بکار رفتن سکه های طلا و نقره و کیل و گز برابر واحد تبریز در آن نواحی است. در سال 705 ه. ق. جانشین غازانخان ، اولجایتو پایتخت را از تبریز به سلطانیه منتقل ساخت... از آنچه درخور ذکر میباشد مسجد بزرگی است که وزیر تاج الدین علیشاه در 711 ه. ق. (در خارج کوی مهادمهین) به بنای آن پرداخت. در 717 ه. ق. زمان ابوسعید، رشیدالدین وزیر مستعفی به تبریز رفت اما سال بعد برای روبرو شدن با قضاء محتوم آنجا را ترک گفت ، املاک او مصادره وربع رشیدی تاراج گردید. سپس فرزند وی غیاث الدین بنابخواهش ابوسعید به قدرت رسید و ربع رشیدی را توسعه داد....
جلائریان و چوپانیان : در زمان جلائریان تبریز مجدداً مرکز حکومت شد و اشرف 744 - 756 ه. ق. یکی از امراء جلایریان نفوذ و قدرت را از تبریزتا فارس بسط داد. از آثار جلایریان مقبره دمشقیه است و دیگری بنای عظیم دولتخانه که بامر سلطان اویس بنا شده و دارای بیست هزار اطاق بود.
عصر تیمور: نخستین یورش تیمور به ایران بسال 786 ه. ق. تا سلطانیه بود. در سال 787 ه. ق. تقتمش عده ای از سپاهیان خود را به آذربایجان فرستاد. این عده به تبریز حمله کردند و پس از استیلا دست بغارت زدند و کمال خجندی یکی از مشایخ بزرگ ایران را مقتول ساختند. در سال 788 سلطان احمد جلایری که تازه وارد تبریز شده بود بوسیله تیمور طرد شد و تیمور در شام غازان اردو زد و غرامتی بنام (مال امان) از مردم تبریز گرفت. در 795 ه. ق. تیول هلاکو که شامل آذربایجان ، ری ، گیلان ، شیروان ، دربند و سرزمین های آسیای صغیر بود به میرانشاه بخشیده شد و تبریز پایتخت این اراضی گردید و سه سال بعد میرانشاه دیوانه شد و دست بقتل وویران ساختن بناها زد و در 802 ه. ق. به امر تیمور، میرزا عمر پسر میرانشاه به امارت رسید. پس از تیمور بین عمر و برادرش ابوبکر نزاع افتاد. در سال 809 مجدداً تبریز بدست سلطان احمد جلایری افتاد و مردم شادی بسیار نمودند. در ربیعالاول همان سال ابوبکر به تبریز حمله کرد ولی بر اثر شیوع بیماری طاعون جرأت نکرد وارد شهر شود.
قره قویونلوها: در 809 ه. ق. قره یوسف یکی از ترکمانان قره قویونلو در کنار رود ارس بر ابوبکر چیره شد. ابوبکر هنگام عقب نشینی شهر تبریز را دستخوش تاراج قرار داد...
در سال 823 قره یوسف درگذشت. میرزا بایسنقر موفق شد تبریز را مسخر سازد. شاهرخ پس از اینکه پسران قره یوسف را در زمستان شکست داد، در 832 اسکندر پسر قره یوسف را که بسلطانیه دست یافته بود منهزم ساخت ، و در 834 آذربایجان را به ابوسعید پسر قره یوسف که اظهار اطاعت کرده بودبخشید. سال بعد ابوسعید به دست برادرش اسکندر مقتول شد و شاهرخ بار دیگر به تبریز آمد، اسکندر عقب نشینی کرد و برادرش جهانشاه بشاهرخ پیوست و اظهار اطاعت ومودت کرد و در زمستان سال 839 حکومت آذربایجان را به جهانشاه سپرد. بنای مهمی که جهانشاه در تبریز برپاساخت ، مسجد کبود (گوگ مسجد) است (اگرچه برزین بنای این مسجد را از بیگم خاتون زن جهانشاه میداند).
آق قویونلوها: در 872 ه. ق. جهانشاه بدست اوزن حسن کشته شد، با آنکه حسنعلی درویش پسر اسکندر و پس از او حسنعلی پسر دیوانه جهانشاه به تخت تبریز نشستند و موردحمایت ابوسعید تیموری واقع شدند، اوزن حسن در 873 تبریز را متصرف شد و پایتخت خود قرار داد. حسن در 882ه. ق. درگذشت و در مدرسه نصریه که خود ساخته بودمدفون گشت. و پسر وی یعقوب هم پس از دوازده سال سلطنت نسبةً آرام وفات یافت و در همان مدرسه دفن شد. یعقوب در 888 در باغ صاحب آباد قصر هشت بهشت را بنا کرد. گویند در سقف ایوان این قصر تصویر جنگهای مهم ایران و تصاویر سفرا و غیره نقاشی شده بود. در حرمسرای این کاخ هزار زن سکونت داشتند و در پهلوی کاخ یک میدان بزرگ و یک مسجد و یک بیمارستان که میتوانست هر روزاز هزار بیمار پذیرائی کند بنا شده بود.
صفویه : اسماعیل اول در 906 ه. ق. میرزاالوند آق قویونلو را شکست داد و به تبریز دست یافت. بیشتر مردم تبریز را که مذهب تسنن داشتند مجبور بقبول مذهب شیعه کرد و مخالفین را بسختی سرکوب ساخت و بسبب کینه ای که از آق قویونلوها داشت قبر گذشتگان آنان را شکافت و اجساد آنان را آتش زد و ویرانی هایی در آن شهر بوجود آورد. در 920 ه. ق. بر اثر جنگ چالدیران قشون عثمانی وارد تبریز شدند و پس از تصرف خزاین شاهان و کوچاندن هزار نفر صنعتگر به قسطنطنیه عقب نشینی کردند و همین امر موجب شد که پایتخت شاه طهماسب به نقطه دورتری یعنی قزوین منتقل شد. در 941 ه. ق. سپاهیان عثمانی وارد تبریز شدند و مدتی بر آن دیار فرمانروایی کردند تا عاقبت بر اثر سرما مجبور به عقب نشینی شدند. سپاهیان ایران فرصت را غنیمت شمرده بر آنان تاختند و تا شهروان پیش رفتند. در 955 سلطان سلیمان مجدداً به تبریز حمله کرد و پس از پنج روز توقف بر اثر از بین رفتن آزوقه بدست سربازان ایران مجبور به عقب نشینی شد. در 962 ه. ق. قرارداد صلح بین ایران و ترک منعقد شد، و سی سال دوام یافت. در 993 ه. ق. بار دیگر سپاه ترک به تبریز حمله ور شدند و با دادن سه هزار تن تلفات به تبریز دست یافتند و شهر را سه روز غارت کردند. با آن که لشکریان ایران به فرماندهی حمزه میرزای ولیعهد لشکر ترک را آسوده نمیگذاشتند وشهر دست به دست میگشت در 998 بنا به قرارداد شوم شهرهای مغرب ایران و ماوراء قفقاز به دست ترکها افتاد و عملاً بر تبریز دست یافتند. ولی هفت سال بعد شاه عباس بطور ناگهانی اصفهان را ترک گفت و پس از دوازده روز خود را به تبریز رسانید و لشکر ترک را شکست داد وحاکم شهر را تسلیم کرد و مردم تبریز ترکان شکست خورده را به خاک و خون کشیدند، و به دعوت شاه عباس مردم آثار عثمانی را بکلی از بین بردند. در 1019 بار دیگرجنگی بین ترک و ایران درگرفت و باز به عقب نشینی ترکها منجر گشت ، و معاهده 1022 ه. ق. منعقد شد، و وضع بحال آنچه در زمان شاه طهماسب و سلطان سلیمان بود بازگشت. در 1027 جنگی درگرفت و ترکها شکست خوردند و معاهده دیگری معادل معاهده 1022 منعقد شد.
پس از درگذشت شاه عباس ، نزاع بین ایران و ترک شدت یافت. سلطان مراد چهارم در 1045 به ایران حمله آورد و وارد تبریز شد و قشون خود را به تخریب شهر فرمان داد و پس از ویرانی شهرهنگام زمستان عقب نشینی کرد، و ایرانیان بدنبال آنان تا ایروان پیش رفتند، و در 1049 به موجب قراردادی خطوط مرزی ایران که تا کنون باقی مانده تضمین شد. در حمله سلطان مراد چهارم باروهای شهر تبریز بکلی ویران شد و فقط نشانه هایی از بناهای قدیمی در گوشه و کنار باقی مانده بود و شام غازان هم ازین تخریب برکنار نماند و فقط مسجد اوزن حسن محفوظ مانده بود. می گویند که ترکها حتی از ریشه کن کردن درختان هم دریغ نکردند. در زمان شاه عباس ثانی در حدود 1057 اولیاء چلبی آمار مفصلی از تبریز ذکر نموده و می گوید: در آن شهر 47 مدرسه ، 400 مکتب ، 200 کاروانسرا و 1070 باب از منازل اعیان ، 160 تکیه برای دراویش ، 47000 باغ یا گردشگاه عمومی و غیره وجود داشت. تاورنیه در حدود همان عصر می نویسد که : علی رغم خرابیهای سلطان مراد چهارم شهر ازنو آباد شده است. شاردن بیست و چند سال بعد نوشت : تبریز 550000 تن سکنه (البته در این عدد مبالغه شده است) و 15000 خانه و 15000 دکان دارد. در پایان کار صفویه مخصوصاً پس از هجوم افغانها به ایران بار دیگر سپاهیان ترک وارد تبریز شدند و بر اثر معاهده اشرف افغان با ترک ها، مالکیت قسمت شمال غربی ایران برای ترکها مسلم شد تا آنکه در سال 1142 ه. ق. ترکها بدست نادر شکست خوردند ولی باز هم از حمله مجدد و اشغال تبریز دست نکشیدند و چند بار تبریز دست بدست گشت تا آنکه در 1149 قراردادی بین ایران و ترک منعقد شد ووضع بصورت قرارداد 1049 برگشت. ولی پس از درگذشت نادر بین برادرزادگان و جانشینان وی در تبریز نزاع و اختلاف افتاد و جز جنگهای داخلی و برادرکشی کاری از پیش نبردند.
زندیه : در زمان زند اتفاق قابل توجهی در تبریز رخ نداد جز زلزله سال 1780 م. که خسارت فراوانی بر تبریز وارد ساخت.
قاجاریه : در1205 ه. ق. آذربایجان بتصرف مؤسس سلسله قاجاریه درآمد ولی پس از درگذشت وی حکام تبریز گاه گاه علم مخالفت برمی افراشتند از آن جمله جعفرقلی خان از 1213 تا 1214 ه. ق. خود را پادشاه مستقل خواند و بعد بدست عباس میرزای نایب السلطنه شکست خورد و متواری شد. سپس گرجستان به روسیه پیوست و روابط ایران و روس تیره شد و تبریز مرکز فعالیتهای سیاسی و نظامی ایران قرار گرفت و قورخانه و کارخانه های مهمات سازی ایران در آن جا متمرکز شد ولی با اینهمه شهر تبریز آن آبادی زمان شاردن را نداشت و ساکنین آن را بین 50 تا 60 هزارذکر می کنند. جنگ ایران و روس تا سال 1828 م. دوام یافت و در 1827 تبریز بدست روس افتاد تا در سال 1243 ه. ق. / 1728 م. عهدنامه ترکمان چای سرحد ایران و روس را رودخانه ارس قرار داد. تبریز در زمان عباس میرزا مقر رسمی ولیعهد شد و هیأت های اعزامی روس و انگلیس تا زمان جلوس محمدشاه (1250 ه. ق.) اغلب اوقات در تبریز بسر می بردند. در 27 شعبان 1286 ه. ق. باب در مدخل جبه خانه در تبریز اعدام شد. در دوره قاجاریه تبریز روی بخوشی نهاد و با وجود تلفات وبا و طاعون سال 1830 - 1831 م. آمار سال 1842 م ساکنین شهر را نه هزار خانواده و در حدود 120 هزار تن نشان میدهد. در حدود سال 1895 م. عده نفوس تبریز 150 الی 200 هزار تن تخمین شده که در میان آنان 3 هزار ارمنی وجود داشته است و تجارت آن هم در سال های 1833 و 1836 م.بحد اعلی رسید ولی در سال 1837 بحران شدیدی در بازار تبریز ایجاد شد.
افتتاح راه ترانزیت قفقاز - تبریز موجب رقابت بین آن راه و راه موازی آن (طرابوزان - تبریز) گردید. در 1883 م. دولت روسیه ترانزیت راه قفقاز را قدغن کرد و تجارت روس در شمال ایران رواج یافت و موجب افزایش نقل کالاهای بازرگانی راه تبریز - طرابوزان شد.
قرن بیستم : در 23 ژوئن 1908 م. بر اثر بمباران مجلس بدست محمدعلی شاه مردم تبریز طغیان و قیام کردند.
لغت نامه دهخدا
(سِ کَ / کِ)
نمودن. پیدا کردن. بیرون آوردن. (زوزنی). بیرون کردن چیزی را. آشکار کردن. اظهار. ظاهر کردن. عرض کردن، گشادن نامه، زر خالص گرفتن، عزم سفر کردن
لغت نامه دهخدا
(تَ)
نام شهری است در آذربایجان در اقلیم پنجم... و مردم آنجا اکثر آهنگرند و جلال الدین سیوطی در لب الالباب نوشته که تبریز بالکسر شهری است قریب آذربایجان و این معرب آن است. (غیاث اللغات). هدایت در انجمن آرا گوید: در شمال مغرب ایران واقع شده است و از شهرهای معظم بوده بواسطۀ محاربات سپاه ایرانی و عثمانی و زلزله های مکرر ویرانی یافته اکنون دویست هزار خلق در آنجا موجودند. در سال گذشته که 1283 هجری قمری بود بمرض وبای عام صد هزار خلق هلاکت یافتند و ما بجانب سراب و اردبیل فرار نمودیم. باری مقابر اولیاء در آن شهر بسیار بوده، آب و هوای سازگار دارد. اکنون چند سال است که ولیعهد پادشاه در تبریز حکمران است، فقیر بحکم شاهنشاه در خدمتش بسر میبرد. (انجمن آرا). لقب آن، دارالسلطنه. (نسخۀ خطی لغت محلی شوشتر موجود در کتاب خانه مؤلف). نام بزرگترین شهر ایالت آذربایجان. (فرهنگ نظام). شهرستان تبریز یکی از شهرستانهای آذربایجان و مرکز استان سوم کشور است، از شمال محدود است بشهرستان مرند و اهر، از جنوب بشهرستان مراغه، از خاور بشهرستان سراب و میانه و از باختر بدریاچۀ ارومیه و خوی.
آب و هوا: هوای کنار دریاچۀ ارومیه معتدل نسبهً گرم و مالاریایی است وقسمتهای جلگه، معتدل ولی قسمتهای کوهستانی آن معتدل و سردسیر است.
ارتفاعات: کوه سهند در جنوب تبریز از باختر، ازکنار دریاچۀ ارومیه به خاور تا کمر قاسم داغ در خاور بستان آباد امتداد یافته و بلندترین قلۀ آن حرم داغ به ارتفاع 3700 متر و کوه قاسم داغ به ارتفاع 2500متر در خاور بستان آباد است. کوه میشاب یا میشوداغ که خطالرأس کوه مزبور است حد مرزی شهرستان مرند و تبریز بوده و بلندترین قلۀ آن علمدار به ارتفاع 3200 متر و دیگری اوزون یل 2800 متر میباشد و بعلاوه کوههای منفرد کوچک دیگری نیز در داخل شهرستان وجود دارد از آن جمله اند: کوه عون بن علی در شمال خاوری شهر به ارتفاع 1800 متر که مقبرۀ شاهزاده عون بن علی از اولادحضرت امیر (ع) در آن واقع است و زیارتگاه میباشد. کوه پکه چین در شمال تبریز به ارتفاع 2500 متر که تلخه رود (آجی چای) از وسط این کوه و کوه عون بن علی عبور مینماید و کوه مرو در شمال باختری شهر تبریز و خاور صوفیان به ارتفاع 2250 متر میباشد.
گردنه: گردنه های مهم این شهرستان یکی گردنۀ شبلی است که بر سر راه تهران و تبریز و در جنوب قریۀ شبلی واقع و به ارتفاع 1650 متر است. دیگری گردنۀ پایان در سر راه اهر و تبریز در کوه عون بن علی به ارتفاع 1600 متر میباشد و غیر از این دو، گردنه های دیگری هم هستند که در سر راههای مالرو دهات واقع شده اند، مانند: گردنۀ امیری داغ و گردنۀ طرزم.
رودخانه: علاوه بر رودهائی که در بخش های شهرستان تبریز جاری میباشند در داخل شهر دو رود نسبهً بزرگ جریان دارد که یکی آجی چای یا تلخه رود است که از دامنه های جنوبی قوشه داغ واقع در شمال بخش آلان برآغوش از شهرستان سراب و دامنه های شمالی بزکش حد مرزی بین شهرستان سراب و میانه سرچشمه گرفته از وسط ارتفاعات عون بن علی و کوه پکه چین از شمال شهر تبریز و بخش اسکو عبور نموده و در دو هزارگزی جنوب خورخوره به دریاچۀ ارومیه میریزد. دیگری رود میدان چای یا میدانرود است که از دامنه های جنوبی کوه عون بن علی (در مواقع بارانی) سرچشمه گرفته از وسط شهر عبور نموده در شمال حکم آباد به تلخه رود ملحق میشود.
معادن: شهرستان تبریز مانند سایرشهرستانهای استان سوم یک شهرستان زراعتی است ولی دارای منابع زیرزمینی مهمی میباشد که فقط از بعضی معادن آن بطور غیر مکانیزه استفاده میشود از جمله:
1- معادن زغال سنگ در حومه جنوب خاوری شهر (باغمیشه).
2- معادن زرنیخ در حومه خاور تبریز. (بارنج).
3- معدن نمک در دهات کنار دریاچۀ ارومیه که از آب دریا استخراج میکنند.
4- معدن خاک رس در قریۀ لیقوان از دهستان سهندآباد که برای تهیۀ ظروف سفالی بکار میرود.
بعلاوه دارای منابع زیرزمینی دیگری هم میباشد که هنوز اقدام به استخراج آنها نشده است مانند طلا، مس، زغال سنگ، نفت. در ناحیۀ بستان آباد تبریز آبهای معدنی گوگردی و فسفاته نیز وجود دارد.
صنایع: در تاریخها و سفرنامه های خارجی شهر تبریز بواسطۀ تجارت و صنعتش با عثمانیها و گرجیها و روسها و کشور هندوستان یک شهر صنعتی و تجارتی معرفی شده است حتی در دورۀ مغول که مرکز حکومت بود مورد نظردول همجوار قرار گرفته و بیشتر صنعتگران و بازرگانان در این شهر جمع میشدند. بعدها هم صاحبان ثروت پیشرو سایرین گردیده اقدام به تأسیس کارخانه های مهمی نمودند که هم از لحاظ مرغوبیت اجناس و محصولات و هم از لحاظ تولید ثروت و رفع بیکاری و فقر عمومی قابل اهمیت بودند که متأسفانه وقایع شهریور رشتۀ کار این کارخانه ها را هم مانند کارهای دیگر از هم گسیخته و در عرض این مدت نتوانستند سیر طبیعی خود را در پیشرفت دنبال کنند و عده ای از کارخانه ها هم در اثر سوء جریان اقتصادی تعطیل گردیدند.
صنایع عمده شهرستان تبریز، فرش بافی و پارچه بافی (دستی و ماشینی) است.
سازمان اداری: شهرستان تبریز از 6 بخش تشکیل شده است: بخش بستان آباد که دارای 4 دهستان و 191 آبادی و 95403 تن سکنه است. بخش اسکو دارای 3 دهستان و 65 آبادی و 51549 تن سکنه است. بخش دهخوارقان دارای 4 دهستان و 45آبادی و 39459 تن سکنه است. بخش شبستر دارای 5 دهستان و 71 آبادی و 85620 تن سکنه است. بخش سراسکند دارای 2 دهستان و 179 آبادی و 68238 تن سکنه است. بخش خداآفرین دارای 2 دهستان و 103 آبادی و 13433 تن سکنه است. موقعیت بخش خداآفرین ایجاب مینمود که تابع شهرستان اهر باشد ولی بواسطۀ مرزی بودن تابع شهرستان مرکزی استان سوم (تبریز) محسوب گردید.
راهها: شوسۀ طهران و تبریز از بخش بستان آباد و خود شهر عبور نموده در شهرستان مرند بدو شعبه شمالی و باختری مجزا میگردد. که راه شمالی بجلفا، مرز ایران و شوروی میرسد و راه باختری به ارومیه منتهی میشود که از طریق رواندوز بعراق مربوط میگردد. بغیر از راه مزبور شهرستان تبریز با بخشهای تابعۀ خود غیر از خداآفرین بوسیلۀ جادۀ شوسه ارتباط دارد وخود بخشها هم دارای جاده های شوسه بوده و بهم مرتبط میشوند. هم چنین راه آهن جلفا و تبریز که در شمال شهردارای ایستگاه بوده و این خط در صوفیان بدو قسمت منقسم میگردد که یکی بجلفا و دیگری بشرفخانه منتهی میشود و بعلاوه خط آهن سرتاسری ایران که تا میانه امتدادیافته بود از جنوب شهرستان از بخش سراسکند شهرستان مراغه دهخوارقان و از باختر شهر تبریز عبور کرده براه آهن جلفا تبریز متصل شده است که بدین طریق راه آهن ایران با راه آهن های اروپا ارتباط یافته است.
شهر تبریز مرکز شهرستان و استان سوم که در 628 هزارگزی شمال باختری تهران و 50 هزارگزی شمال کوه سهند و 135 هزارگزی جنوب خاوری جلفا (مرز ایران و شوروی) و 55 هزارگزی خاور دریاچۀ ارومیه واقع است. مختصات جغرافیائی آن بشرح زیر میباشد:
طول 46 درجه و 23دقیقه. عرض 38 درجه و 15 دقیقه و ارتفاع آن از سطح دریا 1400 متر میباشد. اختلاف ساعت با تهران 25 دقیقه و 4 ثانیه است و بنابراین ساعت 12 تبریز، ساعت 12 و25 دقیقه و 4 ثانیۀ طهران است.
بنای اولیۀ شهر را برخی به خسرو کبیر پادشاه ارمنستان که معاصر اردوان چهارم پادشاه اشکانیان است نسبت میدهند. این دو با هم از سلسلۀ اشکانیان و دوست بودند. چون اردشیر سر سلسلۀ سلاطین ساسانی با چند تن متفق گردیده و اردوان را بقتل رساندند، خسرو بخونخواهی اردوان با اردشیر بجنگ برخاسته و پس از ده سال محاربه اردشیر به سرحد هندوستان فرار میکند و خسرو هنگام مراجعت در ایالت آتروپاتین (آذربایجان) که متصل بسرحد ارمنستان بود شهری بنا نمودبه اسم داوریژ (در زبان ارمنی معنی انتقام دارد) که بعداً از کثرت استعمال به تاوریژ مبدل و در اثر اختلاط کلمات عرب و عجم ژ تبدیل به ز شده تاوریز گفتند که آنهم در زبان عامیانه به توریز مبدل شد که همان تبریز میباشد. حمداﷲ مستوفی مورخ ایرانی تبریز را قبهالاسلام و از بناهای زبیده خاتون زن هارون الرشید میداندکه در سال 175 هجری قمری بنا نموده و در عهد متوکل عباسی بسال 240 هجری قمری بر اثر زلزله خراب و بوسیلۀ خود او تجدید بنا گردیده و 190 سال بعد از آن در سال 430 هجری قمری بواسطۀ زلزله ای که قبلا بوسیلۀ ابوطاهرمنجم شیرازی پیشگوئی شده بود خراب و در حدود 40 هزار نفر از ساکنین شهر تلف شدند تا اینکه در سنۀ 435 هجری قمری ابن محمد پسر رواد ازدی که از جانب خلیفه حاکم آن دیار بود به صلاح دید منجمین به تجدید بنای شهر اقدام نمود که بر طبق پیش گوئی منجم در یک ساعت سعد از سال مزبور بنای شهر را گذاشتند که دیگر از زلزله خرابی حاصل نشود این شهر در حملۀ مغول هم بواسطۀ حسن استقبال حکمرانان وقت از لشکر مغول از آسیب حملۀ خانمانسوز آنها در امان ماند ولی بعدها بر اثر سیل وزلزله و اغتشاشات داخلی چندین مرتبه خراب گردید. درتحولات بیست سالۀ اخیر اقدام بتوسعه و آبادی شهر بعمل آمد و بواسطۀ احداث باغهای گردش و خیابانها و ساختمانها در آبادی شهر کوشش گردید و فعلاً دارای خیابانهای اسفالته است که مهمترین آنها خیابانی است تقریباً خاوری و باختری از یک طرف بجادۀ تهران و از طرف باختر دو شعبه شده یک شعبه به ایستگاه راه آهن و شبسترو یک شعبه به شهرستان مرند و جلفا منتهی میشود. در این خیابان یک گردشگاه که قبلاً قبرستان گجل نامیده میشد بباغ عمومی تبدیل شده که باغ گلستان نام دارد و باغ ملی ارک که دیوار تاریخی ارک علیشاه در کنار آن قرار دارد بنای شهرداری در چهارراه شاهپور قرار گرفته است. دیگر خیابانی است شمالی و جنوبی از شمال بمیدان توپخانه که بناهای شهربانی، استانداری، بانک ملی و دارائی در آن واقع است و از جنوب به پادگان نظامی منتهی میشود. خیابان لیل آباد شمالی و جنوبی است خیابان فردوسی از جلو باغ ملی تا بازار امتداد دارد و خیابان خاقانی یا ستارخان فعلی از روی پل شاهی که جدیداً با اسلوب فنی و بتون ساخته شده است عبور نموده به ناحیۀ شتربان در جنوب شهر میرسد و چندین خیابان فرعی و کوچک دیگر مانند تربیت و حافظ و منصور که خیابان اخیر هم پلی روی رود خانه میدان چای به اسم پل منصور دارد. آب آشامیدنی شهر تصفیه شده و بوسیلۀ لوله کشی تأمین میشود و منبع آب در جنوب خاوری شهر نزدیک دروازۀ تهران قرار گرفته و روشنائی شهر بوسیلۀ برق شهرداری و کار خانه کبریت سازی توکل و کارخانه های شخصی دیگر مانند کار خانه مهتاب تأمین میشود که بهیچوجه تکافوی روشنائی شهر را نمیکنند.
بناهای تاریخی شهر: گرچه شهر تبریز بواسطۀ اهمیتش اغلب مورد نظر سلاطین و قبایل جنگجو بود، بعضی در ترمیم و برخی در خرابی آن کوشیدند و دشمنان تمدن اقدامات و زحمات یکعده مردان نامی و سلاطین بزرگ را طعمه حرص و آز خود کردند و علاوه بر این آسیب های بشری بلایای آسمانی از قبیل سیل و زلزله هم در از بین بردن علائم تمدن این شهر مؤثر بود ولی با این همه حوادث بناهای تاریخی آن بحرص و طمع غارتگران هنوز هم چشمک میزند. از بناهای معروف شهر بنای مسجد و ارک علیشاه است که عده ای به تاج الدین علیشاه وزیر غازان خان مغول نسبت میدهند. طاق آن شبیه طاق کسری و خرابۀ آن در باغ ملی شهر باقی است.
مسجد کبود: از بناهای جهانشاه ترکمان سلیمی از ملوک قره قویونلوی آذربایجان و تاریخ بنای آن بخط ثلث بعبارت فی رابع ربیع اول سنۀ سبعین و ثمانمائه اقل العباد نعمهالدین محمدالنواب در چهارم ربیعاول سنۀ 780 هجری قمری را میرساند. کاشیهای آن در نوع خود مهم ولی بخارج برده شده است.
امامزاده سیدحمزه و امامزاده صاحب الامر و امامزاده عون بن علی از بناهای تاریخی و زیارتگاهند، و مسجد جمعه استاد شاگرد جزء آثار باستانی است.
کارخانه ها: دارای یک کار خانه مهم پارچۀ پشمی و پتو و کاموابافی پشمینه و کار خانه نخ و پارچه و اجناس نخی و پشمی بنام بوستان و ظفر و بافندگی آذربایجان و چندین کار خانه کش بافی و جوراب بافی و دو کار خانه چرمسازی بنام خسروی و ایران و دو کار خانه کبریت سازی توکل و ممتاز و دو کار خانه صابون سازی و دو کار خانه نوشابه سازی و کار خانه آردسازی و فرش بافی که رویهمرفته 20 کار خانه مهم به ثبت رسیده است که کارگران آنها بیمه و مشمول قانون کار میباشند و تعدادی زیاد کارخانه های منفرد فرش بافی، قیطان بافی و ملیله بافی، که این کارخانه ها در منازل و کاروانسراها دایر است و کارگران آنها مشمول قانون کار نمیباشند.
فرهنگ: در حدود 50 باب دبستان و 13 باب دبیرستان 3 کلاسه، 2 باب دبیرستان 5 کلاسه، 5 باب دبیرستان 6 کلاسه، 2 باب دانشسرا و یک باب دانشسرای عالی دارد و از دانشگاه هم شعبه پزشکی و ادبیات و کشاورزی دائر میباشد. توضیح آنکه آمار فوق از لحاظ دخترانه و پسرانه یکجا نوشته شده 4 باب کودکستان و یک هنرستان صنعتی نیزدارد.
بهداشت: دارای یک بیمارستان شیروخورشید 85 تختخوابی و بیمارستان راه آهن 10 تختخوابی و 5 بیمارستان دولتی که جمعاً 174 تختخواب دارند و بیمارستان کودکان و زایشگاه نسوان که هر کدام 40 تختخواب و زایشگاه شیر و خورشید 65 تختخواب دارند و 4 باب بیمارستان و زایشگاه خصوصی که جمعاً دارای 35 تختخوابند. تبریز مرکز کلیۀ ادارات دولتی مربوط به استان سوم و پادگان نظامی و هنگ ژاندارمری و دارای ایستگاه بیسیم و رادیو وفرودگاه هواپیمائی و ایستگاه راه آهن است و دارای باغهای میوه از قبیل گیلاس، سیب، آلبالو، گوجه و به و باغهای انگور میباشد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4) .تبریز در گوشۀ شرقی جلگۀ رسوبی همواری واقع شده که مساحتش تقریباً 55 * 30 کیلومتر مربع میباشد این جلگه شیب ملایمی بسوی ساحل شمال شرقی دریاچۀ ارومیه دارد و بوسیلۀ چند رودخانه آبیاری میشود که مهمترین آنها آجی چای (تلخ رود) است که از سمت جنوب غربی کوه سولان (سبلان) سرچشمه میگیرد و پس از عبور از محاذات قراجه داغ یعنی حد شمالی تبریز، وارد جلگه شده از شمال غربی شهر میگذرد. مهران رود (میدان چای کنونی) که در وسط شهر جاری است از سمت چپ به تلخ رود ملحق میشود.
ارتفاع اطراف مختلف تبریز را طبق نقشۀ جغرافیایی روسی میتوان بین 1350 تا 1500 متر دانست و در ناحیۀ شمال شرقی شهر کوه عینلی - زینلی (زیارتگاه عون بن علی و زیدبن علی) بچشم میخورد که ارتفاعش 1800 متر است و بمثابۀ رشته ای است که سلسلۀ جبال قراجه داغ را که در شمال و شمال شرقی واقع شده بدامنۀ کوه سهند که مرتفعترین قللش در حدود 3547 متر میباشد متصل میکند (این کوه تقریباً در پنجاه کیلومتری جنوب شهر قرار دارد) چون قراجه داغ منطقۀ کوهستانی و کم حاصل و کم جمعیت است و کوه بزرگ سهند تمام فاصله بین تبریز و مراغه را اشغال کرده است لذا تبریز یگانه راه مناسب برای مواصلات بین شرق (امتداد آستارا [واقع بر کرانۀ بحر خزر] ، اردبیل، تبریز و طهران، قزوین، میانه، تبریز) و غرب (امتداد طرابوزان، ارزروم، خوی، تبریز) و شمال (امتداد: تفلیس، ایروان، جلفا، مرند، تبریز) میباشد.
بالاخره چون دامنه های کوه سهند معبر بسیارباریکی بر کرانۀ شرقی دریاچۀ ارومیه ایجاد کرده لذا راه مواصلات بین شمال (ماوراء قفقاز، قراجه داغ) و جنوب (مراغه، کردستان) باید از تبریز بگذرد.
تبریز بجهت موقع جغرافیایی ممتازش مرکز استان حاصلخیز و وسیع آذربایجان (واقع بین ترکیه و ماوراء قفقاز روسیۀ شوروی) و یکی از شهرهای پرجمعیتی است که میان استانبول و هند واقع شده (و جز تفلیس و تهران و اصفهان و بغداد که از همین قبیل بشمار میروند) هیچ شهری بپای آن نمیرسد. شمارۀ ساکنین تبریز در حدود 200000 تن است هوای تبریز در زمستان سخت است و در آن برف فراوان میبارد و در تابستان بعلت نزدیکی کوه سهند و وفور باغهای اطراف، هوا معتدل و ملایم میگردد. هوای شهر بطور کلی سالم است و شیوع بیماری وبا و حصبه مربوط بمراعات نشدن بهداشت عمومی است کثرت وقوع زمین لرزه یکی از خصوصیات تبریز بشمار میرود. شگفت آورترین زمین لرزه ها در سال 224 هجری قمری / 858 م و در سال 434 هجری قمری / 1042 م اتفاق افتاده است. زمین لرزۀ اخیر را ناصرخسرو در کتاب (سفرنامه ٔ) خود ذکر کرده است و ابوطاهر منجم شیرازی وقوع آن را قبلاً خبر داده بود... جنبش و حرکت خفیف زمین تقریباً هر روز در تبریز حادث میشود و آن را بفعالیت آتش فشانی کوه سهند نسبت میدهند اما ’خانیکوف’ اکثر این جنبشها را از اختلاف تغییر محل خودبخود طبقات زمین میداند. در عهد ناصرالدین شاه باروهای شهر بکلی از بین رفت... بدین جهت قسمتی از شهر که موسوم بقلعه (شامل محلات: چارمنار، سرخاب، دوه چی، ویجویه [عامیانه: ورجی] ، مهادمهین [عامیانه: میارمیار] ، نوبر، مقصودیه و غیره) بود اکنون از قسمت بیرون حصار (محلات: اهراب: لیل آباد [عامیانه: لیلاوا] ، چرنداب، خیابان، باغمیشه... الخ) جدا نیست و همچنین قصبات حومه قدیم واقع در سمت مغرب شهر (امیرخیز، چوست دوزان، حکم آباد [عامیانه هکماوار] ، قراملک، قراآغاج، آخونی، کوچه باغ، خطیب) و مارالان (واقع در سمت جنوب شرقی) بشهر ملحق شده است و شهر از سمت غرب و جنوب غربی توسعه پیدامیکند...
اسم آن:
نام این شهر همچنانکه در معجم البلدان یاقوت ج 1 ص 822 آمده تبریز تلفظ میشده است. و یاقوت در این تسمیه به ابوزکریای تبریزی (شاگرد ابوالعلاء مصری 363- 449 هجری قمری) که بیک لهجۀ محلی ایرانی صحبت میکرد استناد میکند. (ن ک: السمعانی. کتاب الانساب، مجموعۀ گیب، مادۀ التنوخی) و سیداحمد کسروی تبریزی در آذری یا زبان باستان آذربایگان. طهران، 1304 هجری شمسی ص 11 نویسد: تلفظ تبریز بکسر تاء یکی از خصایص لهجۀ منسوب به خزرها است اما یگانه تلفظ کنونی تبریز بفتح تاء میباشد و در خود تبریز بر وفق لهجۀ ترکی آذری بطور مقلوب یعنی تربیز تلفظ میشود. منابع ارمنی این تلفظ را بفتح اول تأئید میکنند، ’فاوست’ بیزانسی (در قرن چهارم) آن را ’تورژ’ و ’تورش’ نوشته و ’آسولیک’ (در قرن یازدهم میلادی) ’تورژ’ و ’واردان’ (در قرن چهاردهم) ’تورژ’ و ’دورژ’ ذکر کرده است. و گویا تسمیۀ اخیر از لهجۀ عامیانۀ ارمنی مشتق شده و اصل کلمه ’د - ای - ورژ’ میباشد که معنی ’این برای انتقام است’ دارد... پس هم منابع ارمنی تأئید میکند که نام شهر درقرن پنجم (بلکه چهارم) میلادی ’تورژ’ بود و هم بپارسی ’تورز’ تلفظ کرده اند و آن در زبان فارسی متداول بمعنی ’تب ریز’ و ’تب پنهان کن’ و بقول اولیا چلبی ’ستمه دوکوجو’ است و احتمال میرود این تسمیه یعنی ’پنهان کننده تف و گرما’ با جنبش های آتشفشانی کوه سهند مربوط باشد [و همچنین به تپریز که نام معبری است بین بایزید و وان...] . و خط ارمنی خصوصیات لهجۀ پهلوی شمالی را نشان میدهد ’تپ و بخصوص ’رژ’ بدل از ’رچ’ و بنظر میرسد که بایستی این تسمیه بسیار قدیمی یعنی قبل از دورۀ ساسانی و شاید قبل از اشکانی باشد....
تاریخ آن:
این مسأله که آیا تبریز عیناً نام یکی از شهرهای قدیم ماد بود یا نه مشاجرۀ زیادی برپا کرده است... از تجزیه و تحلیل صیغۀ ارمنی که قبلا اشاره شد کمتر محتمل است که تبریز همان کلمه یونانی باشد که بطلمیوس آن رادر فصل دوم از جزء ششم آورده است... واردان مورخ ارمنی که در قرن چهاردهم میلادی میزیسته نوشته: بانی تبریز خسرو ارشاکی (اشکانی 217- 233 میلادی) حکمران ارمنی است و آن را برای گرفتن انتقام از اردشیر (224- 241 میلادی) نخستین پادشاه ساسانی قاتل اردوان (ارتباخوس) آخرین پادشاه پارتی بنا کرده است این داستان در هیچ مأخذ باستانی دیده نشده است و شاید علت پیدایش آن اشتقاق عامیانه ای باشد که قبلا ذکر گردید و در کتاب ’فاوست بیزانس’ ترجمه لوئر... فقط این آمده که هنگام فرمانروایی ارشک دوم حکمران ارمنستان (351- 367 میلادی) ’واساک’ سردار ارمنی به شاپور دوم ساسانی (309- 379 میلادی) که در ’تورژ’ اردو زده بود حمله کرد و ’بویکان’ سردار ایرانی را بکشت و قصر شاهی را آتش زد و تیری بسوی مجسمۀ شاه که در آنجا وجود داشت انداخت و سپس ’موشق’ پسر ’واساک’ سپاه ایران را در تبریز شکست داد.
باید توجه داشت که اسم ’تبرمئیس’ نیز با اسم ’تورژ’ مشتبه نشود چه تبرمئیس شهری بود در مشرق گنزکا (جنزکه) و هراکلیوس امپراتور روم در 623 میلادی پس از ویران ساختن گنزگا، شهر تبرمئیس و آتشکدۀ آن را طعمه حریق ساخت...
حکومت عرب:
اهتمام عرب هنگام فتح آذربایجان بسال 22 هجری قمری / 642 میلادی متوجه سمت اردبیل بود و در بین شهرهایی که مرزبان ایران بگردآوری سپاه میپرداخت نامی از تبریز برده نشده است. (البلاذری ص 326) و لابد پس از ویرانیهایی که بنا بنوشتۀ ’فاوست’ در آن رخ داده، در آن موقع قریه ای بیش نبوده است. اما روایت بعدی که در کتاب نزههالقلوب 370 هجری قمری / 1340 میلادی آمده و بنای تبریز را بسال 175 هجری قمری / 791 میلادی به زبیده زن خلیفه هارون الرشید نسبت داده شاید از اینجا ناشی شده است که پس از مصادرۀ املاک امویان ورثان از اعمال آذربایجان در کنار ارس به زبیده رسید.
در کتاب بلاذری ص 331 و ابن الفقیه ص 258 و یاقوت ج 1 ص 822 آمده که تجدید بنای تبریز و آباد ساختن آن از کارهای خانوادۀ ’رواد ازدی’ مخصوصاً پسران او الوجنا ودیگران بود که بارویی بدور شهر کشیدند. طبری در ج 3ص 1171 و ابن الاثیر در ج 6 ص 315 هنگام بحث از شورش بابک (201- 220 هجری قمری) یادآور میشوند، در بین غالبین شخصی بود بنام محمد بن بعیث که دو قلعه در تصرف داشت یکی شاهی که از الوجنا گرفته بود و دیگری تبریز (بدون شرح) ....
تبریز در 232 هجری قمری 840/ میلادی یعنی سال تألیف کتاب ابن خرداذبه، تابع محمد بن الرواد بود. (ابن خرداذبه ص 119). در 244 هجری قمری این شهر بواسطۀ زمین لرزه ویران شد، اما در زمان حکومت متوکل 232- 247 هجری قمری دوباره آباد گردید.
بر طبق نوشتۀ اصطخری، تبریز چند بار دست بدست شده (حوالی سال 340 هجری قمری ص 181 از کتاب وی). تبریز و جبروان (دهخوارگان ؟) و اشنو بنام سرزمین بنی ردینی که در آنجا حکومت داشتند خوانده میشد، اما در روزگار ابن حوقل (حوالی سال 367 هجری قمری) نام و نشانی از بنی ردینی نبود. رجوع به کتاب ابن حوقل ص 289 شود. و گویا امرای این ناحیه در ادارۀ امور عملاً استقلال داشتند، چه در تاریخ بنی ساج که از سال 276 تا 317 هجری قمری فرمانروای آذربایجان بودند هیچگونه اشارتی به دخالتشان در امور تبریز نشده است.... اینک پاره ای حوادث...: در 420 هجری قمریوهسودان بن مهلان (مملان ؟) عده زیادی از رؤسای غز رادر شهر تبریز بقتل رسانید. (ابن الاثیر ج 9 ص 271). درسال 434 هجری قمری تبریز در نتیجۀ زلزله ویران شد.... در 438 ناصرخسرو امیری را در تبریز نام میبرد که به اسم سیف الدوله و شرف المله ابومنصور وهسودان بن محمد (مملان ؟) مولی امیرالمؤمنین خوانده میشد. در سال 446 هجری قمری امیر منصور وهسودان بن محمد روادی نسبت به طغرل اظهار اطاعت کرد....
تبریز در نخستین قرنهای هجری:
در حالیکه ابن خرداذبه ص 119 و بلاذری ص 331 و طبری ج 3 ص 117 وابن فقیه ص 285 و اصطخری ص 181 تبریز را یکی از شهرهای کوچک آذربایجان یاد میکنند، مقدسی زبان بمدح آن میگشاید و معاصر وی ابن حوقل در حدود 367 هجری قمری تبریز را از لحاظ آبادی برتر از اغلب شهرهای کوچک آذربایجان میشمارد و مینویسد: ’تجارت آن رواج دارد و نوعی پارچۀ معروف به ارمنی در آنجا بافته میشود’ ابن مسکویه متوفی در 421 هجری قمری میگوید: ’تبریز شهر مهمی است. باروی محکمی دارد، باغهای پردرخت آن را احاطه کرده است، مردم آن شجاع، پرخاشجوی و توانگرند. و ناصرخسرو در 438 هجری قمری مساحت تبریز را 1400 * 1400 گام نوشته که بنظر نمیرسد متجاوز از یک کیلومتر مربع باشد.
عصر سلجوقی: در زمان سلاجقۀ بزرگ از تبریز کم یاد شده است. طغرل جشن ازدواج خود را با دختر خلیفه در نزدیکی این شهر برپا ساخت. (راحهالصدور ص 111). در 494 هجری قمری سلطان برکیارق در جنگ با برادرش محمد به قسمت کوهستانی جنوب تبریز عقب نشینی کرد اما موقعی که دو برادر با هم آشتی کردند تبریز نصیب محمد شد و در 498 هجری قمری سعدالملک را به وزارت برگزید. در 505 هجری قمری نام امیر سوقمان القطبی حاکم تبریز برده شده. او مؤسس سلسلۀ شاهان ارمن است که از سال 493 تا 602 هجری قمری در اخلاط فرمان رانده اند. آذربایجان در زمان سلاجقۀ عراق که همدان را پایتخت قرار داده بودند اهمیت شایانی داشت. در 514 هجری قمری سلطان محمود برای رفع وحشتی که از تاخت و تاز گرجیها در دل مردم تبریز افتاده بود، مدتی در آن شهر توقف کرد. در این هنگام اتابکی آذربایجان با شخصی به نام کون طوغدی بود. پس از درگذشت وی (515 هجری قمری) آق سنقراحمد یلی امیر مراغه برای گرفتن تبریز از دست طغرل (برادر سلطان) کوشش بسیار نمود ولی در این کار توفیق نیافت و فرماندۀ سپاه موصل به امر سلطان محمود به ولایت آذربایجان منصوب گردید. اما وی نیز بسال 516 هجری قمری بدروازۀ تبریز کشته شد. بعد از وفات محمود 525 هجری قمری مسعود برادر وی به تبریز آمد. داود پسر سلطان محمود او را محاصره کرد. وی ناچار شهر را ترک گفت و بالاخره داود تبریز را مقر حکومت خود ساخت، و از این شهر بر اقطاع و تیول بزرگی که آذربایجان و اران و ارمنستان را تشکیل میداد حکومت راند (526- 533 هجری قمری) ... از زمان اتابکی قزل ارسلان (582- 587) تبریز برای همیشه پایتخت آذربایجان گردید....
مغول ها: در سال 617 هجری قمریمغولها به باروی تبریز حمله بردند و با دریافت غرامت بازگشتند. سال بعد باز مغولها هجوم آوردند. اتابک فرار کرد ولی شمس الدین طغرایی پایداری کرد و مغولها پس از دریافت مبلغی دیگر تبریز را ترک کردند. در سال 621 هجری قمری طایفۀ دیگری از مغولها به تبریز آمدندو از اتابک خواستند خوارزمیانی که در تبریز مانده اند تسلیم آنان کنند و چنین شد. در 27 رجب 622 خوارزمشاه از مراغه وارد تبریز شد. اتابک فرار کرد و مردم مقدم خوارزم شاه را گرامی داشتند، جلال الدین شش سال در تبریز فرمان راند.
در سال 627 هجری قمری رئیس ایل ترکمن گوشیالوا و حاکم رویین دژ بحوالی تبریز دست اندازی کردند. در 628 هجری قمری جلال الدین آذربایجان را ترک کرد ومغولها بر تمام آذربایجان و بر تبریز که مرکز و مورد توجه بود دست یافتند.
ایلخانان مغول: هنگام فرمانروایی اباقا (663- 680 هجری قمری) تبریز پایتخت رسمی شد و تازمان الجایتو مرکز جانشینان وی بود. در 688 زمان فرمانروایی ارغون وزیر یهودی وی سعدالدوله، پسرعم ابومنصور را بحکومت تبریز گماشت. در زمان گیخاتو درآمد تبریز هشتاد تومان (در حدود ده هزار مثقال زر مسکوک) تخمین شده است.
در زمان غازانخان تبریز بحد اعلای رونق و شکوه رسید. این پادشاه در 694 به تبریز وارد شده و درقصری که ارغون در قریۀ شام (واقع در مغرب شهر و ساحل چپ آجی چای) بنا کرده بود اقامت گزید... و سپس اوامر مؤکدی برای تخریب بتخانه ها و کلیساها و معابد یهود و قربانگاههای مقدس صادر کرد. اما در سال بعد مردم به هثوم پادشاه ارمنستان ملتجی شدند و بخواهش وی این امر ملغی شد.
در سال 699 ه.ق. غازانخان پس از بازگشت از حملۀ سوریه تصمیم گرفت که شام سابق الذکر را برای خود آرامگاه ابدی اختیارکند، لذا عمارت محکمی بنیاد نهاد که از گنبد سلطان سنجر سلجوقی به مرو که در آن هنگام بلندترین عمارت اسلامی بشمار میرفت مرتفعتر بود. در این بنای بزرگ علاوه بر یک ضریح گنبددار، یک مسجد، دو مدرسه (یکی برای شافعیه و یکی برای حنفیه) ، یک دارالسیاده (ضیافت خانه سادات) ، یک بیمارستان، یک رصدخانه (مثل رصد خانه مراغه) ، یک کتابخانه، یک دیوانخانه، یک ساختمان برای اعضای اداری این دستگاه، یک آب انبار و چند گرمابه وجود داشت. موقوفات آن بر یکصد تومان طلا بالغ میشد، ودر هر یک از دروازه های جدید شهر کاروانسرا و بازار و گرمابه ای برای مسافرین بنا کرد و از اقصی نقاط کشور درختان میوه به تبریز آورد و به آبادی و زیبایی شهر افزود. در آن هنگام طول باروی تبریز بالغ بر ششهزار گام بود. غازان باروی جدیدی به دور شهر کشید که طولش در حدود 25000 گام (چهارفرسخ و نیم) بود و تمام باغها و محله های کوه ولیان و سنجران جزو شهر بحساب می آمد و در نزد باروی مزبور دامنۀ تپه های کوه ولیان (که اکنون کوه سرخاب یا عینلی زینلی خوانده میشود) یک سلسله عمارات زیبا بوسیلۀ وزیر شهیر رشیدالدین برپا شد که بعدها به ربع رشیدی معروف گردید. (نزههالقلوب ص 76). نامه ای در دست است که رشیدالدین ضمن آن از پسرش خواسته که چهل تن پسر و چهل تن دختر رومی برای تکثیر جمعیت و اسکان در یکی از قراء کوی جدید بفرستند. (رجوع بتاریخ ادبیات براون ج 3 ص 83 شود). و از دلائلی که تأیید میکند تبریز پایتخت و مرکز شاهنشاهی پهناوری از رود جیحون تا مصر بود بکار رفتن سکه های طلا و نقره و کیل و گز برابر واحد تبریز در آن نواحی است. در سال 705 هجری قمری جانشین غازانخان، اولجایتو پایتخت را از تبریز به سلطانیه منتقل ساخت... از آنچه درخور ذکر میباشد مسجد بزرگی است که وزیر تاج الدین علیشاه در 711 هجری قمری (در خارج کوی مهادمهین) به بنای آن پرداخت. در 717 هجری قمری زمان ابوسعید، رشیدالدین وزیر مستعفی به تبریز رفت اما سال بعد برای روبرو شدن با قضاء محتوم آنجا را ترک گفت، املاک او مصادره وربع رشیدی تاراج گردید. سپس فرزند وی غیاث الدین بنابخواهش ابوسعید به قدرت رسید و ربع رشیدی را توسعه داد....
جلائریان و چوپانیان: در زمان جلائریان تبریز مجدداً مرکز حکومت شد و اشرف 744- 756 هجری قمری یکی از امراء جلایریان نفوذ و قدرت را از تبریزتا فارس بسط داد. از آثار جلایریان مقبرۀ دمشقیه است و دیگری بنای عظیم دولتخانه که بامر سلطان اویس بنا شده و دارای بیست هزار اطاق بود.
عصر تیمور: نخستین یورش تیمور به ایران بسال 786 هجری قمری تا سلطانیه بود. در سال 787 هجری قمری تقتمش عده ای از سپاهیان خود را به آذربایجان فرستاد. این عده به تبریز حمله کردند و پس از استیلا دست بغارت زدند و کمال خجندی یکی از مشایخ بزرگ ایران را مقتول ساختند. در سال 788 سلطان احمد جلایری که تازه وارد تبریز شده بود بوسیلۀ تیمور طرد شد و تیمور در شام غازان اردو زد و غرامتی بنام (مال امان) از مردم تبریز گرفت. در 795 هجری قمری تیول هلاکو که شامل آذربایجان، ری، گیلان، شیروان، دربند و سرزمین های آسیای صغیر بود به میرانشاه بخشیده شد و تبریز پایتخت این اراضی گردید و سه سال بعد میرانشاه دیوانه شد و دست بقتل وویران ساختن بناها زد و در 802 هجری قمری به امر تیمور، میرزا عمر پسر میرانشاه به امارت رسید. پس از تیمور بین عمر و برادرش ابوبکر نزاع افتاد. در سال 809 مجدداً تبریز بدست سلطان احمد جلایری افتاد و مردم شادی بسیار نمودند. در ربیعالاول همان سال ابوبکر به تبریز حمله کرد ولی بر اثر شیوع بیماری طاعون جرأت نکرد وارد شهر شود.
قره قویونلوها: در 809 هجری قمری قره یوسف یکی از ترکمانان قره قویونلو در کنار رود ارس بر ابوبکر چیره شد. ابوبکر هنگام عقب نشینی شهر تبریز را دستخوش تاراج قرار داد...
در سال 823 قره یوسف درگذشت. میرزا بایسنقر موفق شد تبریز را مسخر سازد. شاهرخ پس از اینکه پسران قره یوسف را در زمستان شکست داد، در 832 اسکندر پسر قره یوسف را که بسلطانیه دست یافته بود منهزم ساخت، و در 834 آذربایجان را به ابوسعید پسر قره یوسف که اظهار اطاعت کرده بودبخشید. سال بعد ابوسعید به دست برادرش اسکندر مقتول شد و شاهرخ بار دیگر به تبریز آمد، اسکندر عقب نشینی کرد و برادرش جهانشاه بشاهرخ پیوست و اظهار اطاعت ومودت کرد و در زمستان سال 839 حکومت آذربایجان را به جهانشاه سپرد. بنای مهمی که جهانشاه در تبریز برپاساخت، مسجد کبود (گوگ مسجد) است (اگرچه برزین بنای این مسجد را از بیگم خاتون زن جهانشاه میداند).
آق قویونلوها: در 872 هجری قمری جهانشاه بدست اوزن حسن کشته شد، با آنکه حسنعلی درویش پسر اسکندر و پس از او حسنعلی پسر دیوانۀ جهانشاه به تخت تبریز نشستند و موردحمایت ابوسعید تیموری واقع شدند، اوزن حسن در 873 تبریز را متصرف شد و پایتخت خود قرار داد. حسن در 882هجری قمری درگذشت و در مدرسه نصریه که خود ساخته بودمدفون گشت. و پسر وی یعقوب هم پس از دوازده سال سلطنت نسبهً آرام وفات یافت و در همان مدرسه دفن شد. یعقوب در 888 در باغ صاحب آباد قصر هشت بهشت را بنا کرد. گویند در سقف ایوان این قصر تصویر جنگهای مهم ایران و تصاویر سفرا و غیره نقاشی شده بود. در حرمسرای این کاخ هزار زن سکونت داشتند و در پهلوی کاخ یک میدان بزرگ و یک مسجد و یک بیمارستان که میتوانست هر روزاز هزار بیمار پذیرائی کند بنا شده بود.
صفویه: اسماعیل اول در 906 هجری قمری میرزاالوند آق قویونلو را شکست داد و به تبریز دست یافت. بیشتر مردم تبریز را که مذهب تسنن داشتند مجبور بقبول مذهب شیعه کرد و مخالفین را بسختی سرکوب ساخت و بسبب کینه ای که از آق قویونلوها داشت قبر گذشتگان آنان را شکافت و اجساد آنان را آتش زد و ویرانی هایی در آن شهر بوجود آورد. در 920 هجری قمری بر اثر جنگ چالدیران قشون عثمانی وارد تبریز شدند و پس از تصرف خزاین شاهان و کوچاندن هزار نفر صنعتگر به قسطنطنیه عقب نشینی کردند و همین امر موجب شد که پایتخت شاه طهماسب به نقطۀ دورتری یعنی قزوین منتقل شد. در 941 هجری قمری سپاهیان عثمانی وارد تبریز شدند و مدتی بر آن دیار فرمانروایی کردند تا عاقبت بر اثر سرما مجبور به عقب نشینی شدند. سپاهیان ایران فرصت را غنیمت شمرده بر آنان تاختند و تا شهروان پیش رفتند. در 955 سلطان سلیمان مجدداً به تبریز حمله کرد و پس از پنج روز توقف بر اثر از بین رفتن آزوقه بدست سربازان ایران مجبور به عقب نشینی شد. در 962 هجری قمری قرارداد صلح بین ایران و ترک منعقد شد، و سی سال دوام یافت. در 993 هجری قمری بار دیگر سپاه ترک به تبریز حمله ور شدند و با دادن سه هزار تن تلفات به تبریز دست یافتند و شهر را سه روز غارت کردند. با آن که لشکریان ایران به فرماندهی حمزه میرزای ولیعهد لشکر ترک را آسوده نمیگذاشتند وشهر دست به دست میگشت در 998 بنا به قرارداد شوم شهرهای مغرب ایران و ماوراء قفقاز به دست ترکها افتاد و عملاً بر تبریز دست یافتند. ولی هفت سال بعد شاه عباس بطور ناگهانی اصفهان را ترک گفت و پس از دوازده روز خود را به تبریز رسانید و لشکر ترک را شکست داد وحاکم شهر را تسلیم کرد و مردم تبریز ترکان شکست خورده را به خاک و خون کشیدند، و به دعوت شاه عباس مردم آثار عثمانی را بکلی از بین بردند. در 1019 بار دیگرجنگی بین ترک و ایران درگرفت و باز به عقب نشینی ترکها منجر گشت، و معاهدۀ 1022 هجری قمری منعقد شد، و وضع بحال آنچه در زمان شاه طهماسب و سلطان سلیمان بود بازگشت. در 1027 جنگی درگرفت و ترکها شکست خوردند و معاهدۀ دیگری معادل معاهدۀ 1022 منعقد شد.
پس از درگذشت شاه عباس، نزاع بین ایران و ترک شدت یافت. سلطان مراد چهارم در 1045 به ایران حمله آورد و وارد تبریز شد و قشون خود را به تخریب شهر فرمان داد و پس از ویرانی شهرهنگام زمستان عقب نشینی کرد، و ایرانیان بدنبال آنان تا ایروان پیش رفتند، و در 1049 به موجب قراردادی خطوط مرزی ایران که تا کنون باقی مانده تضمین شد. در حملۀ سلطان مراد چهارم باروهای شهر تبریز بکلی ویران شد و فقط نشانه هایی از بناهای قدیمی در گوشه و کنار باقی مانده بود و شام غازان هم ازین تخریب برکنار نماند و فقط مسجد اوزن حسن محفوظ مانده بود. می گویند که ترکها حتی از ریشه کن کردن درختان هم دریغ نکردند. در زمان شاه عباس ثانی در حدود 1057 اولیاء چلبی آمار مفصلی از تبریز ذکر نموده و می گوید: در آن شهر 47 مدرسه، 400 مکتب، 200 کاروانسرا و 1070 باب از منازل اعیان، 160 تکیه برای دراویش، 47000 باغ یا گردشگاه عمومی و غیره وجود داشت. تاورنیه در حدود همان عصر می نویسد که: علی رغم خرابیهای سلطان مراد چهارم شهر ازنو آباد شده است. شاردن بیست و چند سال بعد نوشت: تبریز 550000 تن سکنه (البته در این عدد مبالغه شده است) و 15000 خانه و 15000 دکان دارد. در پایان کار صفویه مخصوصاً پس از هجوم افغانها به ایران بار دیگر سپاهیان ترک وارد تبریز شدند و بر اثر معاهدۀ اشرف افغان با ترک ها، مالکیت قسمت شمال غربی ایران برای ترکها مسلم شد تا آنکه در سال 1142 هجری قمری ترکها بدست نادر شکست خوردند ولی باز هم از حملۀ مجدد و اشغال تبریز دست نکشیدند و چند بار تبریز دست بدست گشت تا آنکه در 1149 قراردادی بین ایران و ترک منعقد شد ووضع بصورت قرارداد 1049 برگشت. ولی پس از درگذشت نادر بین برادرزادگان و جانشینان وی در تبریز نزاع و اختلاف افتاد و جز جنگهای داخلی و برادرکشی کاری از پیش نبردند.
زندیه: در زمان زند اتفاق قابل توجهی در تبریز رخ نداد جز زلزلۀ سال 1780 میلادی که خسارت فراوانی بر تبریز وارد ساخت.
قاجاریه: در1205 هجری قمری آذربایجان بتصرف مؤسس سلسلۀ قاجاریه درآمد ولی پس از درگذشت وی حکام تبریز گاه گاه علم مخالفت برمی افراشتند از آن جمله جعفرقلی خان از 1213 تا 1214 هجری قمری خود را پادشاه مستقل خواند و بعد بدست عباس میرزای نایب السلطنه شکست خورد و متواری شد. سپس گرجستان به روسیه پیوست و روابط ایران و روس تیره شد و تبریز مرکز فعالیتهای سیاسی و نظامی ایران قرار گرفت و قورخانه و کارخانه های مهمات سازی ایران در آن جا متمرکز شد ولی با اینهمه شهر تبریز آن آبادی زمان شاردن را نداشت و ساکنین آن را بین 50 تا 60 هزارذکر می کنند. جنگ ایران و روس تا سال 1828 میلادی دوام یافت و در 1827 تبریز بدست روس افتاد تا در سال 1243 هجری قمری / 1728 میلادی عهدنامۀ ترکمان چای سرحد ایران و روس را رود خانه ارس قرار داد. تبریز در زمان عباس میرزا مقر رسمی ولیعهد شد و هیأت های اعزامی روس و انگلیس تا زمان جلوس محمدشاه (1250 هجری قمری) اغلب اوقات در تبریز بسر می بردند. در 27 شعبان 1286 هجری قمری باب در مدخل جبه خانه در تبریز اعدام شد. در دورۀ قاجاریه تبریز روی بخوشی نهاد و با وجود تلفات وبا و طاعون سال 1830- 1831 میلادی آمار سال 1842 م ساکنین شهر را نه هزار خانواده و در حدود 120 هزار تن نشان میدهد. در حدود سال 1895 میلادی عده نفوس تبریز 150 الی 200 هزار تن تخمین شده که در میان آنان 3 هزار ارمنی وجود داشته است و تجارت آن هم در سال های 1833 و 1836 م.بحد اعلی رسید ولی در سال 1837 بحران شدیدی در بازار تبریز ایجاد شد.
افتتاح راه ترانزیت قفقاز - تبریز موجب رقابت بین آن راه و راه موازی آن (طرابوزان - تبریز) گردید. در 1883 میلادی دولت روسیه ترانزیت راه قفقاز را قدغن کرد و تجارت روس در شمال ایران رواج یافت و موجب افزایش نقل کالاهای بازرگانی راه تبریز - طرابوزان شد.
قرن بیستم: در 23 ژوئن 1908 میلادی بر اثر بمباران مجلس بدست محمدعلی شاه مردم تبریز طغیان و قیام کردند. عین الدوله در 1909 شهر را محاصره کرد و بنا بموافقت کابینه های روس و انگلیس برای محافظت کنسولگری ها قشون روس وارد تبریز شد و فدائیان شهر مرتب به روسها حمله ور می شدند تا آنکه یک بریگاد روسها بفرماندهی ژنرال ’ورپانوف’ وارد تبریز شدو با تشکیل دادگاه نظامی گروهی از آزادیخواهان تبریز منجمله ثقهالاسلام را که از پیشوایان بزرگ مذهب شیخی بود اعدام کردند. در 1912 میلادی که قشون ترک قسمت هایی از غرب آذربایجان را اشغال کرده بودند فراخوانده شدند ولی قشون روس تا 1914 میلادی که آغاز جنگ جهانی اول بود در آذربایجان باقی ماند. از سال 1906 شرکت روسی امتیاز ساختن راه شوسۀ تبریز - جلفا را که از ایران گرفته بود براه آهن تبدیل ساخت و در سال 1916 این راه آهن پایان یافت و برای بهره برداری افتتاح شد.
این راه آهن 130 کیلومتر طول داشت
لغت نامه دهخدا
تصویری از تراز
تصویر تراز
آلتی که بوسیله آن پستی و بلندی سطح چیزی را معلوم کنند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تبارز
تصویر تبارز
با یکدیگر بیرون شدن بجنگ، بر روی یکدیگر برون شدن به جنگ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تبریز
تصویر تبریز
پیدا و آشکار کردن چیزی، بیرون آوردن، و نام شهری است درآذربایجان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تبرا
تصویر تبرا
بیزاری از چیزی، بیزار کردن (مقابل تولی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تبرز
تصویر تبرز
نمایان شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ابراز
تصویر ابراز
بیرون آوردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از براز
تصویر براز
برازندگی وزیبائی، آراستگی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تبریز
تصویر تبریز
((تَ))
بیرون آوردن، آشکار کردن، پیشی گرفتن، نام مرکز استان آذربایجان شرقی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ابراز
تصویر ابراز
((اِ))
بروز دادن، بیرون آوردن، آشکار کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از براز
تصویر براز
((بُ))
سرگین، مدفوع آدمی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از براز
تصویر براز
((بَ))
گوه، تکه چوبی که هنگام شکافتن چوب دیگر، در میان شکاف می گذارند. گاز و بغاز هم گویند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تبرز
تصویر تبرز
((تَ بَ رُّ))
برتری یافتن، پیشی جستن، برآمدن به صحرا برای قضای حاجت، فزونی، برتری، جمع تبرزات
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تبرا
تصویر تبرا
((تَ بَ رّ))
دوری کردن، بیزاری جستن، تبری
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تراز
تصویر تراز
بیلان، طراز، نمره، رتبه، سطح، میزان
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از ابراز
تصویر ابراز
آشکاری، نشان دادن، آشکارکردن، نمایانی، نمایش
فرهنگ واژه فارسی سره
افشا، برملا، بروز، فاش، اشعار، اظهار، اعتراف، اعلام، اقرار، بیان، تقریر، عرض، آشکار ساختن، ظاهر کردن
متضاد: کتمان
فرهنگ واژه مترادف متضاد
از نام های سگ
فرهنگ گویش مازندرانی