جدول جو
جدول جو

معنی تبرا

تبرا((تَ بَ رّ))
دوری کردن، بیزاری جستن، تبری
تصویری از تبرا
تصویر تبرا
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با تبرا

تبرا

تبرا
بیزاری جستن و دوری کردن، در فقه مقابلِ تولا، در تشیع، دشمن شمردن دشمنان علی بن ابی طالب و فرزندانش
تبرا
فرهنگ فارسی عمید

تبرا

تبرا
مصدر تفعل از مادۀ برأت بمعنی دوری که آخر آن را به الف مینویسند و میخوانند، در اصل تبرؤ بهمزه است مانند تبرع و تبری بیاءبمعنی تعرض است. (نشریۀدانشکدۀ ادبیات تبریز سال اول شمارۀ 2). بیزار کردن. (دهار). بیزاری. (غیاث اللغات) (ناظم الاطباء). بیزاری از چیزی. (آنندراج). مقابل تولّی:
هم نگذرم بکویت هم ننگرم برویت
دل ناورم بسویت اینک چک تبرّا.
کسائی.
آنگه که مجرد شوی نیاید
از تو نه تولاّ و نه تبرّا.
ناصرخسرو.
گیرم که عروس غم تو نامزد ماست
وصل تو ز ما خط تبرّا چه ستاند؟
خاقانی.
علی اﷲ از بد دوران علی اﷲ
تبرا از خدا دوران تبرّا.
خاقانی.
پیشت آرم هفت مردان را شفیع
کز دو عالمْشان تبرّا دیده ام.
خاقانی (دیوان چ عبدالرسولی ص 293).
در ره او بی سر و پا میروم
بی تبرّا و تولاّ میروم.
عطار.
و علج کسانی اند که از ما تبرّا کرده اند و نصب عداوت ما نموده اند. (تاریخ قم ص 207)
لغت نامه دهخدا

جبرا

جبرا
به زور، به ستم، به ناچار، به زور به ناچاری ستمگرانه ستهمک
جبرا
فرهنگ لغت هوشیار