معنی براز براز برازیدن، زیبایی، نیکوییگوه، تکۀ چوب یا آهن که هنگام ترکاندن و شکافتن چوب یا تخته لای آن می گذارند، گاز، فانه، پانه، پهانه، فهانه، بغاز، پغاز تصویر براز فرهنگ فارسی عمید