جدول جو
جدول جو

معنی تئو - جستجوی لغت در جدول جو

تئو
زوزه
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از رئو
تصویر رئو
(پسرانه)
مهربان، عاطفه، از نامهای خداوند
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از تیو
تصویر تیو
تاب و توان، طاقت، برای مثال یکی مهره باز است گیتی که دیو / ندارد به ترفند او هیچ تیو (عنصری - ۳۶۱)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تکو
تصویر تکو
موی درهم پیچیده و مجعد، برای مثال در تکوی توست جان من اسیر / چون غریبی کاو به ظلمت خو گرفت (اثیرالدین اخسیکتی - مجمع الفرس - تکو)، نان روغنی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تاو
تصویر تاو
تاب وطاقت، برای مثال همی داد هر سال با سام ساو / که با وی به رزمش نبود هیچ تاو (فردوسی۲ - ۱۵۹)، قدرت
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تلو
تصویر تلو
دنباله، پیرو
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تنو
تصویر تنو
قوه، توانایی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تپو
تصویر تپو
تاپو، ظرف سفالی بزرگ که در آن غله یا آرد بریزند، خمره
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تفو
تصویر تفو
آب دهان، آب لزج که از دهان انسان یا حیوان خارج می شود، آب دهن، بزاق، تف، خیو، خدو، بفج برای مثال به نشکرده ببرید زن را گلو / تفو بر چنین ناشکیبا تفو (ابوشکور - شاعران بی دیوان - ۱۰۵)
در مقام تحقیر، نفرین، سرزنش و دشنام دربارۀ کسی می گویند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تهو
تصویر تهو
تفو، آب دهان، آب لزج که از دهان انسان یا حیوان خارج می شود، آب دهن، بزاق، تف، خیو، خدو، بفج
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تسو
تصویر تسو
یک قسمت از ۲۴ قسمت شبانه روز، یک ساعت، یک قسمت از ۲۴ قسمت چوب گز بزازان، یک قسمت کوچک از چیزی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تلو
تصویر تلو
تلو تلو مثلاً حرکت بی اراده به چپ و راست مانند راه رفتن آدم مست، تلوتلو خوردن مثلاً به چپ و راست حرکت کردن، نامرتب راه رفتن در حالت مستی یا حالت ضعف و ناتوانی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تتو
تصویر تتو
نوعی خالکوبی، به ویژه روی ابرو و لب
فرهنگ فارسی عمید
(تِ ئُسْ)
بندری است به آسیای صغیر و بر جنوب شرقی شبه جزیره ’کلازومن’ قرار دارد. موطن ’آناکرئون’ و یکی از دوازده شهر متحد ’ایونین’ بود. مؤلف قاموس الاعلام ترکی آرد: به سنجاق ازمیر و در قضای سفریحصار و بر جنوب سفریحصار واقع است. نام قدیمی ناحیۀ مرکزی مشهور به ’صیغه جق’ است. در زمان قدیم شهر بزرگی بود... رجوع به ایران باستان ج 1 ص 294، 295 و ج 3 ص 2656 شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از تکو
تصویر تکو
موی در هم پیچیده و مجعد، نان روغنی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تهو
تصویر تهو
آب دهان انداختن غافل شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تبو
تصویر تبو
غزا کردن و غنیمت گرفتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تلو
تصویر تلو
بلند، پیرو، بچه اشتر دنبال پس پی، پس رو دنبال گیر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تفو
تصویر تفو
آب دهن تف، درمورد تحقیر و توهین بکسی یا چیزی گویند: (تفو بر تو) : تفو بر تو ای چرخ گردون تفوا، (شاهنامه)
فرهنگ لغت هوشیار
وزنی است معادل وزن چهار جو، یک بخش از 24 بخش شبانروز یک ساعت، یک حصه از 24 حصه چوب گز خیاطان، یک حصه از 24 حصه سیر بقالان (در قدیم)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ترو
تصویر ترو
شکننده و باریک و دقیق
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تیو
تصویر تیو
توان و طاقت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تئق
تصویر تئق
بد خو
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تنو
تصویر تنو
قوت و توانائی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تنو
تصویر تنو
((تَ نُ))
نیرو، توانایی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ژئو
تصویر ژئو
((ژِ))
از عناصر زبان علمی به معنی «زمین» است، «ژئوپلیتیک»، «ژئولوژی»
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تیو
تصویر تیو
تاب، طاقت، توانایی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تاو
تصویر تاو
تاب، روشنایی، حرارت، گرمی، تاب، توان
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تفو
تصویر تفو
((تُ))
آب دهان، برای تحقیر و توهین به کسی یا چیزی گویند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تکو
تصویر تکو
((تَ))
موی در هم پیچیده، نان روغنی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تلو
تصویر تلو
((تِ))
دنبال، پس، بچه شتر که دنبال مادر خود می رود
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تسو
تصویر تسو
((تَ))
وزنی است برابر وزن چهار جو، یک بخش از 24 بخش شبانه روز، که یک ساعت باشد، یک بخش کوچک از هر چیزی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تاو
تصویر تاو
طاقت
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از تسو
تصویر تسو
ساعت
فرهنگ واژه فارسی سره
تبر
فرهنگ گویش مازندرانی