تماشاگر، تماشاچی، دارای توانایی دیدن، بینا، چشم، برای مثال به بینندگان آفریننده را / نبینی، مرنجان دو بیننده را (فردوسی - ۱/۳)تماشاگر، تماشاچی، دارای توانایی دیدن، بینا، چشم، برای مِثال به بینندگان آفریننده را / نبینی، مرنجان دو بیننده را (فردوسی - ۱/۳)