جدول جو
جدول جو

معنی بیننده

بیننده
تماشاگر، تماشاچی، دارای توانایی دیدن، بینا، چشم، برای مثال به بینندگان آفریننده را / نبینی، مرنجان دو بیننده را (فردوسی - ۱/۳)
تصویری از بیننده
تصویر بیننده
فرهنگ فارسی عمید