جدول جو
جدول جو

معنی بیزیده

بیزیده
چیزی که از غربال یا موبیز رد شده باشد، بیخته
تصویری از بیزیده
تصویر بیزیده
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با بیزیده

بیزیدن

بیزیدن
چیزی را از غربال گذراندن نرمه چیزی را از مو بیز بیرون کردن
بیزیدن
فرهنگ لغت هوشیار

بیزیدن

بیزیدن
غَربال کردن، چیزی را در غربال یا موبیز ریختن و تکان دادن که نرمۀ آن بیرون بیاید و نخاله اش باقی بماند، سَرَند کردن، بیختن، ویزیدن، بیز، پالاییدن، پَرویختن
بیزیدن
فرهنگ فارسی عمید