- بیرجند
- تازی گشته بیرگند
معنی بیرجند - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
تبصره
مقابل اندرونی
ویرانه
آفاقی
بهره برنده متمتع مستفید، دارای سهم و حصه
باردار، دارای بار
آنکه بارها را بندد، نواری که با آن بار را استوار کنند
پیراهن: من ترا پیرهندم و زیباست کهن من کلیچه مانده من. (سوزنی)
ویرانه، جای خراب و ویران
بهره مند، دارای بهره و نصیب، سودبرده، آنکه از چیزی یا کاری سود و بهره برده باشد
جای بستن بار در سقف اتومبیل یا اتوبوس
باره بند
باره بند
نوعی سنگ به رنگ های گوناگون و معمولاً سرخ که در طب قدیم برای معالجۀ درد چشم به کار می رفته، شادنه، حجر هندی، شادنج، شادانج
مربوط به بیرون مثلاً واکنش های بیرونی، خارجی، ظاهری، مقابل اندرونی، قسمتی در خانه که به اندرونی وصل می شد و مخصوص پذیرایی مهمانان مرد بود
دیرجنبنده، آنکه دیر از جا برخیزد، آنکه به کندی حرکت کند
پیراهن، جامۀ نازک و کوتاه که مردان زیر لباس بر تن می کنند، جامۀ نازک و بلند زنانه
((بَ))
فرهنگ فارسی معین
شبکه ای معمولاً فلزی که روی سقف اتومبیل های غیرباری نصب می کنند و روی آن بار می گذارند، نوار یا ریسمانی که با آن بار را می بندند، طویله یا اصطبل بی سقف که چهارپایان بارکش را در آن جا می بندند، بهاربند
خارجی، بخشی از عمارت که مخصوص پذیرایی مهمانان بوده است، بیگانه
نوعی کمربند که شاطران به کمر می بستند و بعضی از لوازم کار خود را به آن آویزان می کردند
Outside, Outward
внешний , наружный
außen, äußerlich
зовнішній
zewnętrzny
externo
esterno
exterior
extérieur
extern
ภายนอก