جدول جو
جدول جو

معنی هیرمند

هیرمند(پسرانه)
آتش پرست، نام رودی بزرگ در سیستان، لقب گشتاسپ پادشاه کیانی
تصویری از هیرمند
تصویر هیرمند
فرهنگ نامهای ایرانی

واژه‌های مرتبط با هیرمند

هیرمند

هیرمند
آتش پرست که ملازم آتش باشد. مرکب از هیر به معنی آتش + مند به معنی صاحب و دارای..
لغت نامه دهخدا

هیرمند

هیرمند
نام رودی است عظیم در سیستان. گویند از کوههای غور و غرجستان خیزد و به زمین داور و بست بگذرد و هزار نهر در آن داخل شود و هزار نهر از آن خارج گردد و در هیچ حالت زیاد و کم ننماید. (انجمن آرا) (آنندراج) :
از این پس بیامد سوی هیرمند
همی بود ترسان ز بیم و گزند
سراپرده زد بر لب هیرمند
به فرمان پیروز شاه بلند.
فردوسی.
چو برگردد او از لب هیرمند
تو پای اندرآور به رخش بلند.
فردوسی.
اندر این اندیشه بودم کز کنار شهر بست
بانگ آب هیرمند آمد به گوشم ناگهان.
فرخی
لغت نامه دهخدا

هیرمند

هیرمند
و هیربد، لقب گشتاسب شاه بود. (انجمن آرا) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا

هنرمند

هنرمند
کسی که آثار هنری به وجود بیاورد، دارای مهارتی ویژه
هنرمند
فرهنگ فارسی عمید