- بیب
- ناودان، آبراهه های تالاب بید
معنی بیب - جستجوی لغت در جدول جو
- بیب
- حشره ای است ریز با بال های باریک که پارچه های پشمین را می خورد، پت، بیو، بید، بیتک
- بیب
- بید، حشره ای ریز با بال های باریک که نوزاد آن پارچه های پشمی را می خورد و ضایع می کند، سوس، سوسه، پیتک، پت، بیو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
نام نخستین ماه سال عبری که سپس نیسان نامگذاری شده
پزشک
پسر اندر فرزندان از شوی پیشین ناپسری، پرورده، پیمان سپرده، گوسپند خانگی، بره خانگی، پادشاه پسر زوجه شخص از شوهر سابق وی پسر زن پسر اندر، شوهر مادر
مویز، کشمش
همدشنام مرد، یک دسته موی، موی دم، سوی، کرانه
دوست، محبوب، محب، دوستدار، احباء، کاسب حبیب خداست
شکاف زمین شکاف دراز
خزیدن، نرم کوفته (با این آرش پارسی است برهان)، کهنگی جامه، هنایش می، هنایش بیماری -6 هنایش -7 آزار خزیدن بنرمی رفتن، هر چیزی که آن را نرم کوفته باشند، هوام ریز که در آب پرواز کند
یار، دوست، معشوق، محبوب
مویز، انگور خشکیده، انگور سیاه خشک شده، کشمش، سکج، سیج، هولک
پزشک، آنکه بیماران را معالجه می کند، طبیب
خزیدن، نرم رفتن، خزیدن بر روی زمین مانند خزیدن مار، روی دست و پا راه رفتن، حشرات ریز که بر روی آب پرواز کنند، چیزی که آن را نرم کوفته باشند
خوی ریخته، خون ریخته، برف یخ، درخت رنگ، نیکو چون انگبین، لبه چون لبه شمشیر
زیرک، دانا، پزشک، حکیم
گوشت شب مانده، آبکند
تر و خشک
بخرد: خردمند عاقل خردمند بخرد جمع البا: لب شیرین لبانرا خصلتی هست که غارت میکند لب لبیبان. (سعدی لغ)
نامی است که عرب به ماه اپیفی که در تقویم مصریان یا قبطیان معمول بوده داده است، نام ماه اول سال عبرانیان که سپس نام نیسان گرفت تقریباً معادل با آوریل
خزیدن، به نرمی رفتن، هر چیزی که آن را نرم کوفته باشند، هوام ریز که در آب پرواز کند
پسری که زوجۀ شخص از شوهر سابق خود داشته باشد، ناپسری، پسراندر، پرورده
عاقل، دانا، خردمند، حصیف، فروهیده، صاحب خرد، خردور، خردپیشه، راد، داناسر، فرزان، متدبّر، پیردل، متفکّر، بخرد، اریب، خردومند، نیکورای، فرزانه
فرانسوی نامه خانه نوشتکده
فرانسوی نامه شناس