معنی بیب - فرهنگ فارسی عمید
معنی بیب
بیب
بید، حشره ای ریز با بال های باریک که نوزاد آن پارچه های پشمی را می خورد و ضایع می کند، سوس، سوسه، پیتک، پت، بیو
تصویر بیب
فرهنگ فارسی عمید
واژههای مرتبط با بیب
بیب
بیب
حشره ای است ریز با بال های باریک که پارچه های پشمین را می خورد، پت، بیو، بید، بیتک
فرهنگ فارسی معین
بیب
بیب
ناودان و آبراهۀ حوض، (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
بمب
بمب
محفظه ای مخروطی یا استوانه ای شکل که درون آن موارد منفجره ریزند و به چاشنی مجهز کنند و گاه بوسیله هواپیما به زمین پرتاب و گاه به فتیله آلوده به ماده قابل اشتعال در روی زمین منفجر شود
فرهنگ لغت هوشیار
جدول جو جستجوی پیشرفته در مجموعه فرهنگ لغت، دیکشنری و دایره المعارف گوناگون
© 2025 | تمامی خدمات جدول جو رایگان است.