- بی
- فاقد
معنی بی - جستجوی لغت در جدول جو
- بی
- علامت نفی می باشد و پیشاوند که بیشتر بر سر اسم میآید و معنی صفتی بان میدهد و نفی و سلب را میرساند، مانند بی هوش، بی دلیل
- بی ((~. زَ دَ))
- نشانه نفی و سلب که بر سر اسم درآید و کلمه را صفت سازد، بی کار، بی چاره، گاه بر سر اسم درآید و قید مرکب سازد، بی شک، بی گفت و گو
- بی
- بر سر اسم درمی آید و معنی صفتی به آن می دهد و نفی و سلب را می رساند مثلاً بی آب، بی باک، بی بر، بیچاره، بی چون، بی خرد، بی درمان، بی درنگ، بی دریغ، بیکار، بی کران، ابیداد، ابی کرانه، (حرف اضافه) مقابل با، بدون مثلاً من بی او جایی نمی روم،
بی تو ای سرو روان با گل و گلشن چه کنم / زلف سنبل چه کشم عارض سوسن چه کنم (حافظ - ۶۹۰)
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
(دخترانه)
فرهنگ نامهای ایرانی
عنوان زنان منسوب به خانواده های سلطنتی و بزرگان، به صورت پسوند همراه با بعضی نامها می آید و نام جدید می سازد مانند فاطمه بیگم
(پسرانه)
فرهنگ نامهای ایرانی
محل عبادت خدا، خانه یا کاخی که درآن ستون نباشد، محل و کوهی سنگی نزدیک کرمانشاه که فرهاد برای رساندن جوی شیر تا قصر شیرین مأمور به تراشیدن آن شد. (نگارش کردی: بستون)