جدول جو
جدول جو

معنی بی

بی
بجای ’ب’ که یکی از حروف الفباء است بکار رود:
مگر که یاد نداری که چشم تو نشناخت
بخط خویش الف را همی بجهد از بی،
ناصرخسرو،
راست از راه تقدم چون الف شد وآنگهی
بدسگالش بازپس افتاده چون بی میرود،
شمس طبسی، ناتوانی، عجز و درماندگی، (یادداشت مؤلف)، فقر، کنایه از فرومایگی، پستی و دنائت، سفلگی و پستی، (یادداشت مؤلف) : ...، که سخن نگویند الا بسفاهت و نظر نکنند الا بکراهت، فقرا را به بی سر و پایی منسوب کنند، (گلستان)،
- بی سر و پایی کردن، کنایه از فروتنی نشان دادن:
خار نه ای کاوج گرایی کنی
به که چو گل بی سر و پایی کنی،
نظامی
لغت نامه دهخدا