- بکراهت
- بزور، بااکراه
معنی بکراهت - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
زشتی، ناپسندی
مکرر، بدفعات، بارها
ناپسند داشتن، ناخوش داشتن، ناراضی بودن، زشتی، در فقه اولی بودن ترک عملی در حالی که انجام آن هم منع نشده
ناپسندی، بی میلی، تنفر
توسرخ
گمراهی انحراف، بی انصافی
راه منحرف از جاده راه کج، بیابانی که راه بجایی نداشته باشد
به ناخواست، ناگزیر
گمراهی
کمی، کاهش
ناگزیر به ناخواست
در ورزش فوتبال بازیکنی در جلو دروازه بان و سمت راست زمین که برای دفاع از حمله هایی که به دروازه می شود پشت سر بازیکنان دیگر قرار می گیرد، دفاع راست، مدافع راست
بدراه بودن، به راه خطا رفتن
بیابانی که راه به جایی نداشته باشد، راهی که انسان از آن به مقصد نرسد، راه کج و غلط
میوه ای از خانوداۀ مرکبات شبیه پرتقال توسرخ
ناپسند داشتن، زشت و ناپسند داشتن، ناخوشایندی چیزی، زشتی، ناراحتی، آزردگی
کراهت داشتن ناپسند داشتن، نفرت بیمیلی: (نه او را از هیچ مکروهی کراهیت باشد) (اوصاف الاشراف) توضیح: این کلمه در اصل مخفف است ولی بضرورت شعر مشدد آید (مثنوی علا الدوله) در تاج العروس آمده که بتشدید نیز خوانده میشود در تداول نیز بتشدید یاء استعمال شود
بی درنگ، بدون مقدمه، مستقیم
گمراهی، بی انصافی
Begrudgingly
неохотно
widerwillig
неохоче
niechętnie
de má vontade
controvoglia
de mala gana
à contrecoeur
met tegenzin