جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با اکراها

اکراه

اکراه
کسی را به زور و ستم به کاری وا داشتن، کسی را خلاف میل او به کاری مجبور کردن، بی میلی، تنفر
اکراه
فرهنگ فارسی عمید

اکراه

اکراه
به ناخواه و ستم بر کاری داشتن. (منتهی الارب) (از آنندراج) (از غیاث اللغات) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). به ستم بر کاری داشتن. (تاج المصادر بیهقی) (ترجمان القرآن جرجانی) (از مؤید الفضلاء). به کار خلاف میل واداشتن کسی را. (از اقرب الموارد). استکراه. (المصادر زوزنی). تلجیه. (تاج المصادر بیهقی). اذآم. دین. اجبار. (یادداشت مؤلف).
لغت نامه دهخدا

اجزاها

اجزاها
در فارسی به اجزاء تازی های پارسی افزوده اند خاقانی گفته است شاه دانستی که وقتی ماهی و گاو زمین کل اجزاهای گیتی را کنند از هم جدا و بیرونی درالتفهیم گفته و ما اجزاها که از او کم ترند پاره ها
فرهنگ لغت هوشیار