جدول جو
جدول جو

معنی بمب - جستجوی لغت در جدول جو

بمب
محفظه ای مخروطی یا استوانه ای شکل که درون آن موارد منفجره ریزند و به چاشنی مجهز کنند و گاه بوسیله هواپیما به زمین پرتاب و گاه به فتیله آلوده به ماده قابل اشتعال در روی زمین منفجر شود
فرهنگ لغت هوشیار
بمب
مادۀ منفجره ای که با دست، هواپیما یا وسایل دیگر به سمت مواضع دشمن پرتاب می شود یا در جایی کار گذاشته می شود
بمب اتمی: در امور نظامی بمبی که نیروی آن ناشی از انرژی اتمی است
بمب هیدروژنی: در امور نظامی بمبی که نیروی تخریبی آن به مراتب قوی تر و شدیدتر از بمب اتمی است
تصویری از بمب
تصویر بمب
فرهنگ فارسی عمید
بمب
((بُ))
محفظه ای پر شده از مواد منفجره که پس از پرتاب و برخورد با هدف منفجر می شود
بمب آتش زا: بمبی پر شده با مخلوطی از بنزین ژلاتینی شده و مجهز به یک چاشنی
بمب خوشه ای: بمبی شامل تعداد زیادی بمب های کوچک که هنگام فرود در منطقه وسیعی پراک
تصویری از بمب
تصویر بمب
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

فرانسوی بم نشان یکی از علامات تغییر دهنده است که قبل از نوتها گذارده شود. ای علامت صدای نوت را نیم پرده پایین میاورد. بعبارت دیگر صدای نوت را نیم پرده بم میکند مقابل دیز
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بیب
تصویر بیب
ناودان، آبراهه های تالاب بید
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بامب
تصویر بامب
تو سری با کف دست زدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بوب
تصویر بوب
فرش بساط خانه
فرهنگ لغت هوشیار
جسمی غالبا استوانه یی شکل که درون آن مواد منفجره میریزند و در زمان جنگ بوسیله هواپیما بزمین پرتاب میکنند و آن در اثر اصابت با زمین منفجر میشود. یا بمب اتمی. بمبی که نیروی انفجاریش مربوط به نیروی ذخیره یی این بمب از بمبهای معمولی بسیار بیشتر است و یکی از آنها کافی است شهری را ویران و ساکنانش را نابود سازد. یا بمب ئیدروژنی. نوعی بمب اتمی بمبی که نیروی انفجاریش مربوط به نیروی ذخیره یی مرکزی اتم ئیدروژن است. نیروی انفجار و تخریب این بمب از بمب اتمی بیشتر است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از باب
تصویر باب
بابا، پدر، اب، والد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خمب
تصویر خمب
خوی طبیعت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خمب
تصویر خمب
خم، ظرف سفالی بزرگ، خنب
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از باب
تصویر باب
درخور، شایسته مثلاً باب روز، رایج، برای مثال به بازاری که دلال است دلدار / متاع ناله هم باب است بسیار (زلالی)
موضوع، باره، مورد مثلاً در این باب، مفرد ابواب، در، دروازه
قسمتی از یک کتاب که دارای استقلال نسبی باشد، فصل،
در علم جغرافیا بغاز
پدر، برای مثال به گیتی نه فرزند ماند نه باب / تو بر سوک باب ایچ گونه متاب (فردوسی۲ - ۱۵۶۴)
واحد اندازه گیری طول، تقریباً برابر با ۶ گز،
باب دندان: کنایه از چیزی که مطابق میل و پسند کسی باشد
باب طبع: موافق میل، به دلخواه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بوب
تصویر بوب
هر چیز گستردنی مانند فرش، بساط، برای مثال شاه دیگرروز باغ آراست خوب / تخت ها بنهاد و برگسترد بوب (رودکی - ۵۳۴)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کمب
تصویر کمب
فرانسوی درهی تاکدیس انگلیسی شانه، شانه کردن در بافندگی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از باب
تصویر باب
در، دروازه، بخشی از کتاب، تنگه میان دو خشکی، واحدی برای شمارش خانه و مغازه، قسم، گونه، باره، خصوص، در باب فلانی، بارگاه سلطان
فرهنگ فارسی معین
تصویری از باب
تصویر باب
درخور، شایسته، لایق، مرسوم، معمول، طبع مطابق طبع، دندان هر چیز موافق با ذوق، غذای مطابق سلیقه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از بوب
تصویر بوب
((بو یا بُ))
فرش، بساط خانه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از بیب
تصویر بیب
حشره ای است ریز با بال های باریک که پارچه های پشمین را می خورد، پت، بیو، بید، بیتک
فرهنگ فارسی معین
تصویری از بیب
تصویر بیب
بید، حشره ای ریز با بال های باریک که نوزاد آن پارچه های پشمی را می خورد و ضایع می کند، سوس، سوسه، پیتک، پت، بیو
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بمباسی
تصویر بمباسی
گروهی از سیاهان جنوب ایران
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بمباردمان
تصویر بمباردمان
به توپ بستن، پرتاب کردن گلوله از توپ یا بمب بر موضعی
فرهنگ لغت هوشیار
پرتاب کردن بمب از بالا بر روی زمین و ریختن بمبهای پیاپی بموضعی، بمباردمان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بمبار
تصویر بمبار
سپستان
فرهنگ لغت هوشیار
قطعه فلزی که به زیر بال هواپیمای جنگی متصل شود و بمب یا راکت را بوسیله چنگکها بدان متصل کنند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بمب افکن
تصویر بمب افکن
نوعی هواپیمای جنگی خاص حمل و پرتاب بمب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بمب اتمی
تصویر بمب اتمی
در امور نظامی بمبی که نیروی آن ناشی از انرژی اتمی است
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بمباران
تصویر بمباران
عمل پرتاب کردن بمب از هواپیما بر روی شهرها و هدف های نظامی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بمب افکن
تصویر بمب افکن
نوعی هواپیمای جنگی که بمب ها را روی هدف های نظامی می اندازد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بمباران
تصویر بمباران
بمباردمان، فرو ریختن پیاپی بمب از هواپیما بر روی اهداف از پیش تعیین شده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از بمب خوشه ای
تصویر بمب خوشه ای
بمبی غیر قانونی شامل تعداد زیادی بمب های کوچک که هنگام فرود در منطقه وسیعی پراکنده شود و به واسطه ترکشهای زیاد قدرت کشندگی بالایی دارد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از بمب آتش زا
تصویر بمب آتش زا
بمبی پر شده با مخلوطی از بنزین ژلاتینی شده و مجهز به یک چاشنی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از بمب افکن
تصویر بمب افکن
((~. اَ کَ))
هواپیمای جنگی مخصوص حمل و افکندن بمب
فرهنگ فارسی معین
تصویری از بمباردمان
تصویر بمباردمان
بمباران، عمل پرتاب کردن بمب از هواپیما بر روی شهرها و هدف های نظامی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بمب هیدروژنی
تصویر بمب هیدروژنی
در امور نظامی بمبی که نیروی تخریبی آن به مراتب قوی تر و شدیدتر از بمب اتمی است
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بمباران کردن
تصویر بمباران کردن
Bombard
دیکشنری فارسی به انگلیسی