ابوالقاسم حافظ علی بن جباره هذلی منسوب به بسکره. (منتهی الارب). ابوالقاسم یوسف بن علی بسکری به شرق سفر کرد و از ابونعیم اصفهانی و گروهی از خراسانیان حدیث شنید و در علم کلام و نحو دست داشت و در علم قرائت روش خاصی داشت و نحو تدریس میکرد. (از معجم البلدان). و رجوع به اعلام زرکلی و لباب الانساب ج 1 ص 125 شود
ابوالقاسم حافظ علی بن جباره هذلی منسوب به بسکره. (منتهی الارب). ابوالقاسم یوسف بن علی بسکری به شرق سفر کرد و از ابونُعَیم اصفهانی و گروهی از خراسانیان حدیث شنید و در علم کلام و نحو دست داشت و در علم قرائت روش خاصی داشت و نحو تدریس میکرد. (از معجم البلدان). و رجوع به اعلام زرکلی و لباب الانساب ج 1 ص 125 شود
ابن جباره بن محمد بن عقیل بن سوادۀ هذلی بسکری، مکنّی به ابوالقاسم. وی حافظ و ضابط و از مردم ’بسکرهالنخیل’ بود که شهری است به مغرب. صاحب تاج العروس بنقل از تاریخ الذهبی و ابن عساکر گوید که نام صحیح وی ’یوسف بن علی بن جباره’ است. و او را از ذریۀ ابوذؤیب هذلی دانسته اند. در تاریخ ذهبی آمده است که وی از کسانی بود که در طلب قراآت در جهان به سیاحت پرداخته اند و او در این گردش خود با سیصد و پنجاه قاری و شیخ ملاقات کرده است و کتاب ’الکامل فی المشهورهو الشواذ’ را تألیف کرد. وفات او درحدود سال 406 هجری قمری بوده است. (از تاج العروس) (از منتهی الارب)
ابن جُباره بن محمد بن عقیل بن سوادۀ هذلی بسکری، مکنّی به ابوالقاسم. وی حافظ و ضابط و از مردم ’بسکرهالنخیل’ بود که شهری است به مغرب. صاحب تاج العروس بنقل از تاریخ الذهبی و ابن عساکر گوید که نام صحیح وی ’یوسف بن علی بن جباره’ است. و او را از ذریۀ ابوذؤیب هذلی دانسته اند. در تاریخ ذهبی آمده است که وی از کسانی بود که در طلب قراآت در جهان به سیاحت پرداخته اند و او در این گردش خود با سیصد و پنجاه قاری و شیخ ملاقات کرده است و کتاب ’الکامل فی المشهورهو الشواذ’ را تألیف کرد. وفات او درحدود سال 406 هجری قمری بوده است. (از تاج العروس) (از منتهی الارب)
ابوسعید حسن بن حسین بن عبیدالله بن عبدالرحمن بن العلاء السکری. معرفتی نیکو به لغت و انساب و ایام داشته و خط نیکو و صحیح می نوشته و از اوست: کتاب الوحوش. کتاب النبات. کتاب المناهل والقوی. کتاب الابیات السائره. و او اشعار جماعتی از فحول شعراء و نیز پاره ای از قبائل را گرد کرده و از آنجمله است: امرؤ القیس. و دو نابغه و قیس بن الخطیم و تمیم بن ابی مقبل و اعشی و مزاحم العقیلی و اخطل و زهیر و هدبه بن خشرم و اشعاراللصوص و اشعار هذیل. (از ابن الندیم). وی بسال 212 متولد شد و بسال 275 ه. ق. درگذشت. رجوع به معجم الادباء ج 3 ص 62 و معجم المطبوعات شود
ابوسعید حسن بن حسین بن عبیدالله بن عبدالرحمن بن العلاء السکری. معرفتی نیکو به لغت و انساب و ایام داشته و خط نیکو و صحیح می نوشته و از اوست: کتاب الوحوش. کتاب النبات. کتاب المناهل والقوی. کتاب الابیات السائره. و او اشعار جماعتی از فحول شعراء و نیز پاره ای از قبائل را گرد کرده و از آنجمله است: امرؤ القیس. و دو نابغه و قیس بن الخطیم و تمیم بن ابی مقبل و اعشی و مزاحم العقیلی و اخطل و زهیر و هدبه بن خشرم و اشعاراللصوص و اشعار هذیل. (از ابن الندیم). وی بسال 212 متولد شد و بسال 275 هَ. ق. درگذشت. رجوع به معجم الادباء ج 3 ص 62 و معجم المطبوعات شود
بشکر، بسکو، لسکو. قصبه ای به سیستان: و عبدالله بن ناشره ناحیت فراه و قصبۀ بسکر مهمل گذاشته بود. (تاریخ سیستان چ 1، 1314 هجری شمسی محمد رمضانی ص 104، 156، 159، 188، 218، 324، 325 و 364)
بشکر، بسکو، لسکو. قصبه ای به سیستان: و عبدالله بن ناشره ناحیت فراه و قصبۀ بسکر مهمل گذاشته بود. (تاریخ سیستان چ 1، 1314 هجری شمسی محمد رمضانی ص 104، 156، 159، 188، 218، 324، 325 و 364)
عادل، نصره الدین ملقب به صائن وزیر. وزیر الجایتو سلطان محمد خدابنده. مستوفی آرد: وزارت بر ملک نصره الدین عادل بسری که نایب امیرچوبان بود مقرر شد و صائن وزیر لقب یافت. (تاریخ گزیده چ عکسی 1328 هجری قمری لندن ص 606، 608) ابوعبید محمد بن حسان بن بسری حسانی زاهد، او را گفتاریست در طریقت و کراماتی. وی از سعید بن منصور خراسانی و دیگران... حدیث کرد. و گروهی از وی روایت دارند. (از معجم البلدان). و رجوع به ص 179 همین کتاب شود
عادل، نصره الدین ملقب به صائن وزیر. وزیر الجایتو سلطان محمد خدابنده. مستوفی آرد: وزارت بر ملک نصره الدین عادل بسری که نایب امیرچوبان بود مقرر شد و صائن وزیر لقب یافت. (تاریخ گزیده چ عکسی 1328 هجری قمری لندن ص 606، 608) ابوعبید محمد بن حسان بن بسری حسانی زاهد، او را گفتاریست در طریقت و کراماتی. وی از سعید بن منصور خراسانی و دیگران... حدیث کرد. و گروهی از وی روایت دارند. (از معجم البلدان). و رجوع به ص 179 همین کتاب شود
حسن بن علی بن محمد بن علی بن موسی الرضا علیهم السلام (امام...) ، مکنی به ابومحمد. امام یازدهم شیعۀ اثناعشریه. نسبت او به عسکر سرمن رأی است. رجوع به حسن عسکری و اللباب فی تهذیب الانساب و حسن بن علی... شود
حسن بن علی بن محمد بن علی بن موسی الرضا علیهم السلام (امام...) ، مکنی به ابومحمد. امام یازدهم شیعۀ اثناعشریه. نسبت او به عسکر سرمن رأی است. رجوع به حسن عسکری و اللباب فی تهذیب الانساب و حسن بن علی... شود
ابوابراهیم اسماعیل بن احمد بن سعید بن نجم بن ولاثه بسکتی چاچی از عالمانی بود که درگذشت وی پس از چهارصد هجریست. (از معجم البلدان). و رجوع به تاج العروس و لباب الانساب ص 124 شود
ابوابراهیم اسماعیل بن احمد بن سعید بن نجم بن ولاثه بسکتی چاچی از عالمانی بود که درگذشت وی پس از چهارصد هجریست. (از معجم البلدان). و رجوع به تاج العروس و لباب الانساب ص 124 شود
دستمال بلند و بزرگ سوزن کاری شده ای است (تور مانند) که زنان تونسی قسمت چانه و پایین صورت خود را در آن پیچند و دو سر آن را به پشت سر گره زنند و تا سر زانو آویخته باشد، و گاهی تا زیر چشمان را نیز پوشد. (از دزی ج 1 ص 87)
دستمال بلند و بزرگ سوزن کاری شده ای است (تور مانند) که زنان تونسی قسمت چانه و پایین صورت خود را در آن پیچند و دو سر آن را به پشت سر گره زنند و تا سر زانو آویخته باشد، و گاهی تا زیر چشمان را نیز پوشد. (از دزی ج 1 ص 87)
منسوب به عسکر. لشکری. سپاهی. (فرهنگ فارسی معین) ، جنگی و بهادر. (ناظم الاطباء). و رجوع به عسکر شود، منسوب به عسکر مکرم، که شهری است از کورۀ اهواز. (از اللباب فی تهذیب الانساب). منسوب به عسکر که شهری است از خوزستان و اهواز، میان بصره و فارس، و گویند دهی است میان حرمین. (غیاث اللغات) (آنندراج). و رجوع به عسکر و عسکر مکرم شود. - انگور عسکری، نوعی انگور نازک پوست و خردهسته. قسمی انگور نهایت لطیف و پوست نازک و بی دانه. و رجوع به انگور شود. - شکر عسکری، شکر که از عسکر مکرم آرند: به داروی علم درون علم دین ز بس منفعت شکّر عسکریست. ناصرخسرو. چون شکر عسکری آور سخن شاید اگر تو نبوی عسکری. ناصرخسرو. - نی عسکری، نیشکر عسکری. نیشکر که از عسکر مکرم آرند: طبع کافی که عسکر هنر است چون نی عسکری همه شکر است. خاقانی. و رجوع عسکر و عسکر مکرم شود. ، نوعی شراب که از شکر سازند. (غیاث اللغات) (آنندراج)
منسوب به عسکر. لشکری. سپاهی. (فرهنگ فارسی معین) ، جنگی و بهادر. (ناظم الاطباء). و رجوع به عسکر شود، منسوب به عسکر مکرم، که شهری است از کورۀ اهواز. (از اللباب فی تهذیب الانساب). منسوب به عسکر که شهری است از خوزستان و اهواز، میان بصره و فارس، و گویند دهی است میان حرمین. (غیاث اللغات) (آنندراج). و رجوع به عسکر و عسکر مکرم شود. - انگور عسکری، نوعی انگور نازک پوست و خردهسته. قسمی انگور نهایت لطیف و پوست نازک و بی دانه. و رجوع به انگور شود. - شکر عسکری، شکر که از عسکر مکرم آرند: به داروی علم درون علم دین ز بس منفعت شکّر عسکریست. ناصرخسرو. چون شکر عسکری آور سخن شاید اگر تو نبوی عسکری. ناصرخسرو. - نی عسکری، نیشکر عسکری. نیشکر که از عسکر مکرم آرند: طبع کافی که عسکر هنر است چون نی عسکری همه شکر است. خاقانی. و رجوع عسکر و عسکر مکرم شود. ، نوعی شراب که از شکر سازند. (غیاث اللغات) (آنندراج)
ابن علی بن جباره هذلی بسکری، مکنی به ابوالقاسم و معروف به هذلی. دانشمندی نابینا بود، متکلم و دانا به قرائتهای مشهور و شاذ. وی از مردم بسکره از سرزمین زاب الصغیر بود. به اصفهان و بغداد سفر کرد. خواجه نظام الملک او را به سال 458 هجری قمری مقری مدرسه نظامیۀ نیشابور کرد و تا سال 465 هجری قمری (سال مرگش) در آن سمت باقی بود. از کتابهای او ’الکامل’ را می توان نام برد. این کتاب در قراآت است و او گفته است که 375 تن از قراء نامی را ازآخر دیار مغرب تا باب فرغانه دیده است. تولد او به سال 403 هجری قمری بوده است.. و صاحب تاج العروس آرد: در تاریخ ذهبی و ابن عساکر کنیۀ او را ابوالقاسم آورده و گفته اند وی از ذریۀ ابوذؤیب هذلی است. ابن ماکولا نسب او را یاد کرده است. وی به سال 403 هجری قمری متولد شده و از ابونعیم اصفهانی حدیث فراگرفته و بر واسطی قرائت حدیث کرده و کتابی به نام ’اختیار’ در قراآت و کتابی دیگر موسوم به ’الکامل فی المشهوره و الشواذ’ تصنیف کرده است. یوسف در حدود سال 460 زندگی را بدرود گفته است. (از تاج العروس)
ابن علی بن جباره هذلی بسکری، مکنی به ابوالقاسم و معروف به هذلی. دانشمندی نابینا بود، متکلم و دانا به قرائتهای مشهور و شاذ. وی از مردم بسکره از سرزمین زاب الصغیر بود. به اصفهان و بغداد سفر کرد. خواجه نظام الملک او را به سال 458 هجری قمری مقری مدرسه نظامیۀ نیشابور کرد و تا سال 465 هجری قمری (سال مرگش) در آن سمت باقی بود. از کتابهای او ’الکامل’ را می توان نام برد. این کتاب در قراآت است و او گفته است که 375 تن از قراء نامی را ازآخر دیار مغرب تا باب فرغانه دیده است. تولد او به سال 403 هجری قمری بوده است.. و صاحب تاج العروس آرد: در تاریخ ذهبی و ابن عساکر کنیۀ او را ابوالقاسم آورده و گفته اند وی از ذریۀ ابوذؤیب هذلی است. ابن ماکولا نسب او را یاد کرده است. وی به سال 403 هجری قمری متولد شده و از ابونعیم اصفهانی حدیث فراگرفته و بر واسطی قرائت حدیث کرده و کتابی به نام ’اختیار’ در قراآت و کتابی دیگر موسوم به ’الکامل فی المشهوره و الشواذ’ تصنیف کرده است. یوسف در حدود سال 460 زندگی را بدرود گفته است. (از تاج العروس)
نام یکی از غلامانی است که یعقوب لیث صفار با خود از سیستان بیاورد، و عمرو لیث او را ببغداد فرستاد با هدیه های نیکو به نزدیک موفق و احمد بن ابی الاصبع با او یکجا برفت و در سال 275 هجری قمری ببغداد رسید. و در زمان امارت ابوالحسن طاهر بن محمد و لیث بن علی حکومت فارس را یافت ولی در زمان طاهر از او تبعیت نکرد و بر او مستولی شد. در این موقع علی بن لیث بسیستان مخفی بود و سبکری سر با او یکی داشت و پس از آن حکومت رخد را یافت. تا بالاخره حکومت او بکرمان و فارس قرار گرفت، تا این که روز شنبه چهار روز باقی از ذی العقدۀ سنۀ 299 او را ببغداد فرستاد. رجوع به فهرست تاریخ سیستان و رجوع به رودکی سعید نفیسی ص 382 و 395 شود
نام یکی از غلامانی است که یعقوب لیث صفار با خود از سیستان بیاورد، و عمرو لیث او را ببغداد فرستاد با هدیه های نیکو به نزدیک موفق و احمد بن ابی الاصبع با او یکجا برفت و در سال 275 هجری قمری ببغداد رسید. و در زمان امارت ابوالحسن طاهر بن محمد و لیث بن علی حکومت فارس را یافت ولی در زمان طاهر از او تبعیت نکرد و بر او مستولی شد. در این موقع علی بن لیث بسیستان مخفی بود و سبکری سر با او یکی داشت و پس از آن حکومت رخد را یافت. تا بالاخره حکومت او بکرمان و فارس قرار گرفت، تا این که روز شنبه چهار روز باقی از ذی العقدۀ سنۀ 299 او را ببغداد فرستاد. رجوع به فهرست تاریخ سیستان و رجوع به رودکی سعید نفیسی ص 382 و 395 شود