جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با بستری

بستری

بستری
ویژگی کسی که به جهت آسیب دیدگی یا بیماری در بستر استراحت می کند
بستری
فرهنگ فارسی عمید

بستری

بستری
در بستر افتاده و گرفتار بستر. (ناظم الاطباء). بیمار و مریض: فلان یک ماه بستری بوده و حالا چاق شده. (فرهنگ نظام)
لغت نامه دهخدا

بستنی

بستنی
هر چیز قابل بستن، پارچه ای که بدان دسته کاغذ و کتاب و دفتر و جز آنها را بهم بندند، هر شربت فشرده یخ بسته، مخلوطی از شیر و شکر که در قالب مخصوص پر یخ ریزند و چرخانند تا غلیظ شود و ببندد و آن انواع دارد
فرهنگ لغت هوشیار