جدول جو
جدول جو

معنی بسک - جستجوی لغت در جدول جو

بسک
پارسی تازی شده ساخته شده از بس بس است تو را بس کن اکلیل الملک بس است ترا بسیار است ترا: (نک شبانگاه اجل نزدیک شد - خل هذا اللعب بسک لاعد) (مثنوی. نیکلسن. دفتر 5 ص 297)، پنبه پیچیده و فتیله کرده جهت رشتن
فرهنگ لغت هوشیار
بسک
دستۀ گندم یا جو درو شده، بسدک
تصویری از بسک
تصویر بسک
فرهنگ فارسی عمید
بسک
اکلیل الملک، گیاهی با برگ های بیضی شکل و گل های خوشه ای زرد که دم کردۀ آن در مداوای اسهال خونی، ورم معده و نزلۀ برونش ها نافع است
شاه افسر، گیاه قیصر، بسدک، ناخنک، شبدر زرد، یونجه زرد، بسه، شاه بسه
تصویری از بسک
تصویر بسک
فرهنگ فارسی عمید
بسک
((بَ))
خمیازه
تصویری از بسک
تصویر بسک
فرهنگ فارسی معین
بسک
((بَ سَ))
اکلیل الملک، گیاهی است با برگ های کوچک مانند شبدر و خوشه های گل زرد، گل هایش معطر است. دم کرده آن (هر 20 گرم در یک لیتر آب) برای اسهال خونی و ورم روده نافع است
تصویری از بسک
تصویر بسک
فرهنگ فارسی معین
بسک
((بُ سُ))
پنبه پیچیده و فتیله کرده جهت رشتن، موی مجعد، دم
تصویری از بسک
تصویر بسک
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از بسکه
تصویر بسکه
چندانکه ظنقدر که یا از بسکه. چندانکه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بسکماچ
تصویر بسکماچ
قسمی نان گندم که با شکر یا شیره آنرا شیرین کنند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بسکماج
تصویر بسکماج
قسمی نان گندم که با شکر یا شیره آنرا شیرین کنند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بسکلیدن
تصویر بسکلیدن
در آغوش گرفتن غلغلیج کردن نوازش کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بسکله
تصویر بسکله
چوبی که پشت در خانه اندازند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بسکله
تصویر بسکله
کلون، چوبی به شکل مکعب مستطیل که برای بستن در، بر پشت آن نصب می شود، فانه، پانه، فهانه، تنبه، مدنگ، فردر، کلند، فروند، فلجم، کلیدان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بسکماج
تصویر بسکماج
کماج، نوعی نان ضخیم و پوک که با آرد گندم و آرد نخود تهیه می شود، کماچ
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بسکله
تصویر بسکله
((بَ کِ لِ یا لَ))
چوبی که پشت در خانه ها اندازند تا در بسته شود، چوب پس در خانه و سرا، بشکل، بشکله، بشکنه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از بسکتبالیست
تصویر بسکتبالیست
ورزش کار یا بازیکنی که به ورزش بسکتبال می پردازد
فرهنگ فارسی معین
((بَ کِ))
نوعی ورزش با توپ که در آن دو تیم پنج نفری در زمین مخصوص بازی می کوشند که توپ را با دست از حریف بگیرند و از یک سبد توری که بر پایه بلندی قرار دارد عبور دهند
فرهنگ فارسی معین
نوعی ورزش گروهی که با دو تیم پنج نفره و در زمینی مستطیل شکل انجام می شود و هر گروه سعی می کنند توپ را وارد حلقۀ تیم مقابل کند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بهک
تصویر بهک
(پسرانه)
نام موبد موبدان در زمان شاپور دوم پادشاه ساسانی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از بنک
تصویر بنک
قهوه
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از بست
تصویر بست
تحصن
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از نسک
تصویر نسک
کتاب
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از اسک
تصویر اسک
گوش بریده، خردگوش، کر، شتر خروس (نرینه شترمرغ)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بسی
تصویر بسی
بسیاری باندازه ای زیاد، بحد کافی. بسیاری تعدادی کثیر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بسه
تصویر بسه
اکلیل الملک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بسن
تصویر بسن
از اتباع حسن است: (حسن بسن)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بسم
تصویر بسم
لبخندیدن لبخند زدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بسل
تصویر بسل
ملامت کردن کسی را
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بسق
تصویر بسق
خیو افکندن تف انداختن گلیزیدن
فرهنگ لغت هوشیار
اطاق فوقانی که دارای پنجره های متعدد برای نظاره و دخول هوا باشد، گنبد سقف گنبدی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بسط
تصویر بسط
فراخی، گشادگی، پهن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بسر
تصویر بسر
خرمای تازه نارس
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بسذ
تصویر بسذ
مرجان بسد توضیح در شعر بتخفیف بسد آید
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بسدک
تصویر بسدک
دسته گندم و جو درو کرده. اکلیل الملک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بسد
تصویر بسد
گلزار جایی که میوه خوشبوی بهم رسد بست. مرجان حجر شجری
فرهنگ لغت هوشیار
آرایش بانوان بز کوچک بز کوچک زینت و آرایش عموما و آرایش زنان خصوصا توالت. برکوچک بزیچه
فرهنگ لغت هوشیار