- برهمزن (نَنْ دَ / دِ)
برهم زن. برهم زننده. متفرق کننده. پریشان کننده:
با لشکرت چه حاجت رفتن به جنگ دشمن
تو خود بچشم و ابرو برهمزن سپاهی.
سعدی.
آن که برهمزن جمعیت ما شد یارب
تو پریشانتر از آن زلف پریشانش کن.
؟
با لشکرت چه حاجت رفتن به جنگ دشمن
تو خود بچشم و ابرو برهمزن سپاهی.
سعدی.
آن که برهمزن جمعیت ما شد یارب
تو پریشانتر از آن زلف پریشانش کن.
؟
