جدول جو
جدول جو

معنی بوهمان

بوهمان
رحم، عضوی کیسه مانند در شکم که جنین تا قبل از تولد در آن زندگی می کند، جای بچه در شکم زن یا حیوان ماده، زهدان، بچّه دان، بوگان، پوگان، بویگان، پرکام
تصویری از بوهمان
تصویر بوهمان
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با بوهمان

بوهمان

بوهمان
رحم است که زهدان و بچه دان باشد، (برهان) (آنندراج)، زهدان و بچه دان و بون و بوگان و رحم، (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا

باهمان

باهمان
بهمان، برای اشاره به یک شخص یا چیز مجهول و غیرمعلوم به کار می رود، فلان مثلاً فلان و بهمان
باهمان
فرهنگ فارسی عمید

باهمان

باهمان
بهمان مرادف فلان (برهان قاطع) متتابع فلان که چیزی مجهول و غیر معلوم باشد (آنندراج) :
ز مطرب سرود آرزویم نخواهم
نگویم فلانی تو یا باهمانی
علی بن حسن باخرزی (از فرهنگ جهانگیری و شعوری)
رجوع به فلان و بهمان شود، (بکسرِحرف آخر یعنی ’دال’، حرف اضافۀ مرکب و گاه حرف ربطمرکب) اگرچه با وصف ِ (آنندراج) با وجود اینها با همه اینها با این وجودها و رجوع به وجود شود
لغت نامه دهخدا

ذوهمان

ذوهمان
در البیان والتبیین آمده است: و قیل لذوهمان: ما تقول فی خزاعه؟ قال: جوع و احادیث. (البیان والتبیین ج 1 ص 22)
لغت نامه دهخدا

بهمان

بهمان
برای اشاره به یک شخص یا چیز مجهول و غیرمعلوم به کار می رود، فلان مثلاً فلان و بهمان
بهمان
فرهنگ فارسی عمید

بهمان

بهمان
دهی از دهستان دربقاضی است که در بخش حومه شهرستان نیشابور واقع است و 126 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا