مخالف و خودرای و عاق و عاصی شده. (برهان). فرزند عاق که فرمان مادر و پدر نبرد. (اوبهی) : مر او را یکی برمخیده پسر ز مهر جهان بر پدر کینه ور. ابوشکور. و رجوع به برمخیدن شود، خوراک و قوت، زنبور عسل. (ناظم الاطباء). برموز. پرمور. پرموز
مخالف و خودرای و عاق و عاصی شده. (برهان). فرزند عاق که فرمان مادر و پدر نبرد. (اوبهی) : مر او را یکی برمخیده پسر ز مهر جهان بر پدر کینه ور. ابوشکور. و رجوع به برمخیدن شود، خوراک و قوت، زنبور عسل. (ناظم الاطباء). برموز. پرمور. پرموز
مخالف و خودرأی را گویند و فرزندی را نیز گفته اندکه عاق و عاصی پدر و مادر شده باشد. (برهان). عاق وسرکش. (رشیدی). فرزند عاق. (جهانگیری) : بد او را یکی پرمخیده پسر ز بهر جهان بر پدر کینه ور. ابوشکور
مخالف و خودرأی را گویند و فرزندی را نیز گفته اندکه عاق و عاصی پدر و مادر شده باشد. (برهان). عاق وسرکش. (رشیدی). فرزند عاق. (جهانگیری) : بد او را یکی پرمخیده پسر ز بهر جهان بر پدر کینه ور. ابوشکور