جدول جو
جدول جو

معنی برمخییدن

برمخییدن((~. مَ دَ))
خودسری و نافرمانی کردن، عاق شدن
تصویری از برمخییدن
تصویر برمخییدن
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با برمخییدن

برمخیدن

برمخیدن
خودسری و نافرمانی کردن، از پدر و مادر نافرمانی کردن، عصیان ورزیدن
برمخیدن
فرهنگ فارسی عمید

برمخیدن

برمخیدن
مُرَکَّب اَز: بر + مخ + -یدن، مخالفت و نافرمانی پدر و مادر کردن و عاق و عاصی شدن. (برهان)
لغت نامه دهخدا

برماسیدن

برماسیدن
لمس کردن، دست مالیدن، دست زدن به چیزی
پَرماسیدن، بَساویدن، پَساویدن، بِپسودن، بِبسودن، پَسودن، بَساو، سودن، پَرواسیدن، بِسودن، پَرماس
برماسیدن
فرهنگ فارسی عمید