- بدویت ((بَ دَ یَّ))
- بادیه نشینی، بیابان گردی، عقب ماندگی
معنی بدویت - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
بداندیش
آغاز اول چیزی ابتدا. یا محکمه بدایت. دادگاه شهرستان
آغاز، اول چیزی، اول کار
بداندیش، بدخواه
ابتدائی، آغازی
مرکب دان، دوات
ابتدایی مثلاً هیئت بدوی
ساکن بادیه، بادیه نشین، صحرانشین مثلاً قبایل بدوی
دوات، ظرف کوچکی که در آن مرکب یا جوهر می ریزند برای نوشتن، مرکب دان، دویت
ابتدایی، آغازی
Dowdy
неопрятный
ungepflegt
неохайний
zaniedbany
desleixado
trasandato
desaliñado
négligé
slordig
ไม่เป็นระเบียบ
tidak teratur
مترابيحٌ
अस्तबल जैसा
מוזנח
だらしない
단정하지 않은
dağınık
mchafu
অগোছালো
بکھرا ہوا