جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با بدنیت

بدنیت

بدنیت
بداراده و بدباطن. (آنندراج). بدقصد و بداندیش و بدخواه. (ناظم الاطباء) ، شکافتن: بدح العود بدحاً و بدوحاً، شکافت آن چوب را. (از ناظم الاطباء) ، زدن: بدحه بالعصا، زد او را بعصا. (از منتهی الارب) (از ناظم الاطباء) ، ناگاه پیش آمدن: بدح فلاناً بالامر، ناگاه پیش آورد فلان را کار. (از منتهی الارب) ، فاش کردن: بدح بالسر، فاش کرد آن راز را. (از منتهی الارب) (از ناظم الاطباء) ، خرامیدن زن. (تاج المصادر بیهقی). برفتار خوش خرامیدن زن. (ازمنتهی الارب) (از معجم متن اللغه) (آنندراج) : بدحت المراءه بدوحاً. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) ، فروماندن شتر از گرانی بار. (آنندراج) : بدح البعیر عن الحمل، فروماند آن شتر از گرانی بار، و کذلک بدح الرجل عن حمالته. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا

لدنیت

لدنیت
عالم لدنیت. عالم الوهیت جهان لدنی: ... و اگر چ بهره من از عالم لدنیت علمی زیادت نیامدست... اما از علم آن قدر تخصیص یافته ام که از سوال و جواب او در نمانم
فرهنگ لغت هوشیار