- بدر
- کامل وتمام گردیدن
معنی بدر - جستجوی لغت در جدول جو
- بدر
- ماه شب چهاردهم از تقویم قمری، نیمۀ روشن ماه، چتر سیمابی، ماه تمام، چتر سیمین، گردماه
کیسه ای که در آن ده هزار درهم می گذاشتند، کیسۀ زر، همیان، بدره
- بدر ((بَ))
- ماه شب چهارده، ماه کامل
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
بدره همیان هنبان انبان خریطه ای از جامه یا گلیم یا تیماج که طول آن از عرضش بیشتر و آنرا پر از پول کنند همیان
ستور بد راه، ستور باری اسب باری
بدسرشت، بدطینت، بدگهر، بدآغاز، بدذات
بداصل، بد ذات، بدطینت
بدراه، اسبی که بد راه می رود، آنکه به راه خطا می رود، بدآیین
کیسه ای که در آن ده هزار درهم می گذاشتند، کیسۀ زر، همیان، بدر
گیاهی است از تیره پروانه واران که یکساله یا دوساله است و برخی گونه های پایا نیز دارد. برگهایش مرکب از سه برگچه است. گلهایش سفید و یا صورتی رنگند و برخی گونه ها نیز دارای گلهای ارغوانیند و به ندرت دارای گل زرد می باشد گل آذینش خوشه یی کروی است. در حدود 150 گونه از این گیاه شناخته شده که همه مصرف علوفه دارند و جزو گیاهان مرغوب مرتع می باشد رطبه برسیم برسیم احمر فصفصه شبدر چمنی گل قرمز حندقوقی ذوثلاث الولن ذوخمسه الوان طریفلن شبذر. یا شبدر صحرایی. گونه ای شبدر که دارای برگهای ریز کوچک است و در کنار نهرها و مزارع می روید رجل الرنب ارنبی. یا شبدر عطری. ناخنک یا شبدر گل قرمز. قرنبوش. توضیح با شبدر عطری (ناخنک) اشتباه نشود یا شبدر وحشی. گونه ای شبدر که شباهتی کامل به شنبلیله دارد و جزو شبدرهای خودروی یکساله است و برگهای تازه آن را جزو سبزیهای خوراکی می خورند حند قوقی بری ذرق دیواسپست انده قوقو
گیاهی خودرو یا کاشتنی با سه برگچۀ گرد که معمولاً به مصرف خوراک دام می رسد، کرپا، هلندوز
((شَ دَ))
فرهنگ فارسی معین
گیاهی است از تیره پروانه واران که یکساله یا دوساله است و برخی گونه های پایا نیز دارد. برگ هایش مرکب از سه برگچه است. گل هایش سفید یا قرمز یا صورتی است
بد رفتار
تیره روز بد روزگار مقابل نیک روز بهروز
بدرود کردن
وداع گفتن ترک کردن
وداع، ترک، خداحافظی
بد طینتی بد ذاتی بد اصلی
عمل بد رکاب
آنکه سخت سوار اسب شود، بد قدم مقابل خوش رکاب
به درگه شدن بدرهه کردن
راهنما، مشایعت کننده
بدکردار
بتحقیق، همانا، هرآئنه
گمراهی
ستوری که بد راه رود بد رو
ماه تمام کشور موجب رونق و روشنی مملکت، لقبی است رجال مملکت را
بدر تاریکیها ماه تمام که در تاریکیها بدرخشد
براعه الطلب: طلب کردن چیزی است از کسی با الفاظ نعز و دل انگیز که در مخاطب تاثیر کند صورت الحاح و خواهش نداشته باشد حسن طلب ادب السول
ماه روشنگر
بدشکل، بدهیکل، زشت اندام
کسی که روش بد دارد، بدرفتار