- بدایع
- چیزهای نادر وعجیب
معنی بدایع - جستجوی لغت در جدول جو
- بدایع
- بدیع ها، تازه ها، نوها، شگفت ها، موجد و مبتدع ها، در علوم ادبی علومی که در آرایش سخن، زینت کلام، صنایعی که نظم و نثر را زینت می دهد بحث می کند، جمع واژۀ بدیع
- بدایع ((بَ یِ))
- جمع بدیعه، تازه ها، نوها
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
جمع بضاعت (بضاعه)
بدایع
آغاز اول چیزی ابتدا. یا محکمه بدایت. دادگاه شهرستان
آغاز، اول چیزی، اول کار
بضاعت ها، سرمایه ها، دارایی ها، مالهایی که با آن تجارت کنند، کالاهای بازرگانی، جمع واژۀ بضاعت
ودیعه ها، سپرده شده ها، در علم حقوق مالهایی که به امانت نزد کسی بگذارند، سپرده ها، جمع واژۀ ودیعه
امانتها، رعیت ها، ودایع آفریدگار
خدعه ها، مکرها، حیله ها، فریب ها، احتیال ها، شیدها، ناروها، قلّاشی ها، کیدها، دستان ها، نیرنگ ها، دلام ها، تزویرها، خاتوله ها، چاره ها، تنبل ها، کلک ها، ترفندها، دغلی ها، اشکیل ها، ترب ها، ستاوه ها، شکیل ها، گربه شانی ها، روغان ها، دویل ها، غدرها، ریو ها، گول ها، حقّه ها، جمع واژۀ خدعه
فروشنده
نوبیرون آورنده، زیبا، نو، تازه
فروشنده، آنکه چیزی را می فروشد
تازه، نو، شگفت، موجد و مبتدع، نو بیرون آورنده، در علوم ادبی علمی که در آرایش سخن، زینت کلام، صنایعی که نظم و نثر را زینت می دهد بحث می کند
پر طرایف