رجوع به بدیع بلخی شود، مشکل پسند. (برهان قاطع) (فرهنگ جهانگیری) (فرهنگ رشیدی) (هفت قلزم) (انجمن آرا) (ناظم الاطباء) (آنندراج). که بصعوبت چیزی را پسندد. دیرپسند. دژپسند. دشوارپسند. (یادداشت مؤلف) : سخنانش را بر دیده همی نقش کنند بدپسندان همه بصره و آن بغداد. فرخی (از آنندراج). خاطر بدپسند من شاهی است بر عروسان مدحت تو غیور. مسعودسعد. اختیار مطعوم بر مطعوم نتیجۀ حرص جاهلان باشد و همه ناز و نعمت طلبیدن کار کاهلان... این مثل زآفتاب شهره تر است بدپسند از بدی نبهره تر است. (از مرزبان نامه)