- بخنو
- رعد، غرش
معنی بخنو - جستجوی لغت در جدول جو
- بخنو
- تندر، رعد،
برای مثال چون به بانگ آید از هوا بخنو / می خور و بانگ رود و چنگ شنو ، هر چیز غرنده(رودکی - ۵۴۶)
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
آغا، خانم
رعد، تندر
لچک روبند
ترکی ک زولانه زاولانه آهنی که برپای ستوران بندند حلقه و زنجیری که دست و پای چهار پایان را بدان بندند بخاو
خانم، بی بی، بانوان
(دخترانه)
فرهنگ نامهای ایرانی
خانم، ملکه، لقب آناهیتا الهه نگهبان آب، عنوانی احترام آمیز برای زنان، به صورت پسوند همراه با بعضی نامها می آید و نام جدید میسازد، مانند ماه بانو، گل بانو، تپه کوچک (نگارش کردی: بانوو)
سیّارۀ مرّیخ، چهارمین سیارۀ منظومۀ شمسی به نسبت دوری از خورشید، بهرام، غضبان فلک، طرف دار پنجم
عنوانی محترمانه برای زنان، خانم، خاتون، بی بی
بانوی بانوان: بانوی بزرگ، ملکه
بانوی مشرق: کنایه از خورشید
بانوی بانوان: بانوی بزرگ، ملکه
بانوی مشرق: کنایه از خورشید
پرنیان، نوعی پارچۀ ابریشمی منقش، دیبای منقش، حریر نازک، پرنون، پرنو، برنون
بخو، حلقه و زنجیر یا ریسمانی که به پای چهارپایان یا زندانیان ببندند، تاتوره، داتوره، تاتوله
خانم
تندر، رعد
رعد، تندر، بخنو
ترکی ک زولانه زاولانه آهنی که برپای ستوران بندند حلقه و زنجیری که دست و پای چهار پایان را بدان بندند بخاو
دراز بالا بلند بالا
غله درو کرده توده ساخته خرمن گندم و جو و کاه و مانند آن، غله
دشنامگویی
خرمن، خرمن گندم یا جو، تودۀ چیزی، غله
حلقه و زنجیر یا ریسمانی که به پای چهارپایان یا زندانیان ببندند، تاتوره، داتوره، تاتوله
غریدن، رعد و برق زدن