- بجنا
- زنگ زدن، بازی کردن
معنی بجنا - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

جوان، آنکه یا آنچه به حد میانۀ عمر طبیعی خود رسیده باشد، برنا، کم تجربه، مساعد و موافق مثلاً بخت جوان

عمارت، ساختمان، بن، پایه، اساس، ساختن
بنا کردن: عمارت کردن، ساختمان کردن، ساختن عمارت
بنا نهادن: ساختمان کردن، بنیاد کردن، بنا کردن، قرارگذاشتن
بنا کردن: عمارت کردن، ساختمان کردن، ساختن عمارت
بنا نهادن: ساختمان کردن، بنیاد کردن، بنا کردن، قرارگذاشتن

کسی که پیشه اش ساختن خانه و سایر کارهای ساختمانی است، سازندۀ عمارت، گلکار، والادگر، راز
کاری که در موقع مناسب انجام گیرد، شایسته لایق درخور سزاوار. یا بجای... دربارهء... در حق، بعوض
کسی که پیشه و حرفه او ساختن خانه ها و دیگر بناها باشد، بلند کردن بر افراشتن ساختمان لاد (سد در) بر آوردن ساختن، عمارت ساختمان هر نوع ساختمان که برای سکونت و استفاده انسان و حیوان و جا دادن اشیا بکار رود، جمع ابنیه، قرار برقراری، بنیاد اساس، شکل، عدم تغییر اواخر کلمات مقابل اعراب. یا بنا آهنی. یا بنا سیمانی. یا بنا بودن، قرار بودن: (بنا بود که دیگر دروغ نگویی) یا بنا باب رسانیدن، ساختمان استوار کردن، خراب کردن ساختمان. آنکه بنا کند کسی که پیشه اش ساختن خانه ها و ساختمانهاست سازنده بنا و عمارت و ساختمان بناگر
آراستن، برای تزئین
شدن، تبدیل شدن، پارچه کردن، تشکیل شدن، بافتن، بافیدن
کوتاه قد، کوتوله
پیشگیری کردن، فرار، اجتناب کردن، دور زدن، جاخالی کردن، فرار کردن
پرگفتن، برای فروش
جاری بودن، جاری شدن