کسی که پیشه و حرفه او ساختن خانه ها و دیگر بناها باشد، بلند کردن بر افراشتن ساختمان لاد (سد در) بر آوردن ساختن، عمارت ساختمان هر نوع ساختمان که برای سکونت و استفاده انسان و حیوان و جا دادن اشیا بکار رود، جمع ابنیه، قرار برقراری، بنیاد اساس، شکل، عدم تغییر اواخر کلمات مقابل اعراب. یا بنا آهنی. یا بنا سیمانی. یا بنا بودن، قرار بودن: (بنا بود که دیگر دروغ نگویی) یا بنا باب رسانیدن، ساختمان استوار کردن، خراب کردن ساختمان. آنکه بنا کند کسی که پیشه اش ساختن خانه ها و ساختمانهاست سازنده بنا و عمارت و ساختمان بناگر
عمارت. (غیاث اللغات). عمارت. لاد. ساختمان. (ناظم الاطباء). مقابل عرصه. مقابل اعیانی. آن قسمت از خانه که در آن ساختمانی هست. در تداول عامه بفتح باء گفته شود. (از یادداشتهای مرحوم دهخدا) : بناهای آباد گردد خراب ز باران و از گردش آفتاب. فردوسی. از چندان باغهای خرم و بناهای جانفزا... چهار پنج گز زمین بسنده کرد. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 382). کسانی که شهرها و دیهه ها و بناها و کاریزهاساختند... بگذاشتند و برفتند. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 339). در عالم دوم که بود کارگاهشان ویران کنندگان بنا و بناگرند. ناصرخسرو. محتاج بلشکر نه ای ایرا که ز دولت دارندۀ لشکرگه این هفت بنائی. خاقانی. بنای قصر مشید آسمان ساخت. (سندبادنامه ص 2). بدین خان کو بنا بر باد دارد مشو غره که بد بنیاد دارد. نظامی. رجوع به بناء شود.
معمار و بسیار بناکننده. (غیاث اللغات) : معمار دین آثار او دین زنده از کردار او گنجی است آن دیوار او از خضر بنّا داشته. خاقانی. بل خشت زرین زان بنان شد درخوی خجلت نهان چون خشت گل در آبدان از دست بنّا ریخته. خاقانی