ترجمه بجنا به فارسی - دیکشنری اردو به فارسی
واژههای مرتبط با بجنا
برنا
- برنا
- جوان، آنکه یا آنچه به حد میانۀ عمر طبیعی خود رسیده باشد، بُرنا، کم تجربه، مساعد و موافق مثلاً بخت جوان
فرهنگ فارسی عمید
بینا
- بینا
- بیننده، کسی که هر دو چشمش سالم باشد، کنایه از آگاه، بصیر
فرهنگ فارسی عمید