معنی سجنا
- سجنا
- آراستن، برای تزئین
واژههای مرتبط با سجنا
سانا
- سانا
- سهل، آسان، راحت، گویش محلی صنعا پایتخت یمن که قهوه آن معروف است
سونا
- سونا
- مرغ آبزی
سینا
- سینا
- مرد دانشمند، سوراخ کننده، نام پدر شیخ ابوعلی سینا، صفت مشبه از سنبیدن، نام شبه جزیره ای کوهستانی در شمال شرقی مصر که حضرت موسی (ع) به پیامبری برگزیده شد و الواح دهگانه را خداوند به او نازل کرد، نام جد ابن سینا پزشک ودانشمند نامدار ایرانی
سرنا
- سرنا
- سازیست بادی که از چوبی مخصوص ساخته شود این ساز در غالب نقاط ایران موجود است و آنرا همراه دهل نوازند اندازه آن در نواحی مختلف فرق میکند و به طور کلی از نیم متر تجاوز نمیکند. یا سرنا را از ته باد کردن، کار وارونه کردن
سینا
- سینا
- سوراخ کننده
سکنا
- سکنا
- آرمیدگی و اقامت در جایی، جای ساکن شدن، جای اقامت، خانه، مسکن
سجان
- سجان
- زندانبان، نگهبان زندان، مامور نگهبانی و نگه داری از زندانیان
وجنا
- وجنا
- بزرگ گونه بزرگ رخ
سونا
- سونا
- حمامی دارای اتاق یا اتاق های بسیار گرم و معمولاً حوضچه آب سرد که پس از ماندن در اتاق گرم و عرق ریختن، در حوضچه آب سرد غوطه می خورند و بر دو نوع است، سونای خشک و سونای بخار