خشکه پلاو، برای مثال پرستنده باشم به آتشکده / نسازم خورش جز ز شیر و بده (فردوسی - لغت نامه - بده)برای مثال پرستنده باشم به آتشکده / نسازم خورش جز ز شیر و بده (فردوسی - لغت نامه - بده)برای مثال پرستنده باشم به آتشکده / نسازم خورش جز ز شیر و بده (فردوسی - لغت نامه - بده)برای مثال پرستنده باشم به آتشکده / نسازم خورش جز ز شیر و بده (فردوسی - لغت نامه - بده)خشکه پلاو، برای مِثال پرستنده باشم به آتشکده / نسازم خورش جز ز شیر و بده (فردوسی - لغت نامه - بده)برای مِثال پرستنده باشم به آتشکده / نسازم خورش جز ز شیر و بده (فردوسی - لغت نامه - بده)برای مِثال پرستنده باشم به آتشکده / نسازم خورش جز ز شیر و بده (فردوسی - لغت نامه - بده)برای مِثال پرستنده باشم به آتشکده / نسازم خورش جز ز شیر و بده (فردوسی - لغت نامه - بده)